درباره وبلاگ


♥ღ♥این یه وب تاریخیه لذت ببرید و نظراتون رو بزارین ♥ღ♥
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 209
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



دریافت کد خداحافظی

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی دریافت کد پرواز پروانه دریافت کد آتش بازی
♥ღ♥تاریخ♥ღ♥




درس یکم: صفویان (1)
اوضاع ایران قبل از تشکیل دولت صفوی
آیا آخرین درس سال گذشته را به خاطر دارید؟ در آن درس خواندید که اوضاع کشور ما پس از انقراض دولت تیموریان بسیار آشفته و پریشان بود، زیرا به دلیل نبودن حکومت واحد و قدرتمند، حکام و گردن کشان ایجاد ناامنی کرده و آسایش عمومی را از میان بردند و آبادی ها را ویران کردند. در اواخر قرن پنجم هجری حکومت های مختلفی در ایران تشکیل شد. این حکومت ها پیوسته با یک دیگر مشغول جنگ بودند. چنان که آق قویرنلوها موفق شدند قراقویونلوها را از میان بردارند. به جز مخالفان داخلی، دشمنان خارجی نیز گاه و بیگاه به مرزها هجوم می آوردند. مثلاَ ازبکان به خراسان حمله می کردند و باعث خرابی های بسیار در این منطقه می شدند یا پرتغالی ها با کشتی های جنگی خود به خلیج فارس آمده و در مورد تصرف سواحل و جزایر ایران بودند. در کنار این ناامنی ها و آشوب ها به دلیل عوامل متعدد ازجمله اختلافات مذهبی تفرقه ی شدیدی میان مردم وجود داشت، زیرا در آن زمان مذهب رسمی در کشور وجود نداشت.
 
تشکیل دولت صفوی (شاه اسماعیل)
سرانجام با تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم ه. ق اوضاع کشور ما عوض شد.سلسله ی صفوی به وسیله ی شاه اسماعیل تأسیس گردید. او از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی است.
شیخ صفی الدین مریدان زیادی داشت پس از او فرزندانش درصدد برآمدند با حمایت مریدان خود به قدرت برسند. بهترین طرفداران آنان هفت طایفه ترک به نام قزلباش ها بودند که مذهب شیعه داشتند. سرانجام در سال 907 ه.ق شاه اسماعیل توانست به کمک آن ها به سلطنت برسد. شاه اسماعیل با رسمی کردن مذهب شیعه و سرکوب مخالفان، توانست حکومتی قوی به وجود آورد و تبریز را به پایتختی انتخاب نماید.
بعداز برقراری نظم در ایران، سپاه ایران عازم جنگ با ازبکان شد و با شکست ازبکان مرزهای ایران بار دیگر از طرف شمال شرقی به رود جیحون رسید و از طرف مشرق نیز با هند همسایه شد. در این زمان در هند پادشاهی به نام بابر (بابِر) از نوادگان تیمور حکومت می کرد.
با تشکیل دولت شیعه مذهب صفوی و قدرتمند شدن آن، سلطان سلیم پادشاه عثمانی به ایران حمله کرد. سپاهیان ایران به مقابله با آنان پرداختند و در محلی به نام چالدران با آنان به شدت جنگیدند در این جنگ ایرانیان شکست خوردند. زیرا ارتش عثمانی دارای توپ و تفنگ ولی ارتش ایران فاقد این سلاح ها بود و از تیر و کمان و شمشیر استفاده می نمود. پس از شکست چالدران تبریز اشغال شد ولی در اثر مقاومت مردم عثمانی ها وادار به عقب نشینی شدند و شاه اسماعیل پس از چندی درگذشت.
شاه تهماسب

پس از شاه اسماعیل فرزندش تهماسب به سلطنت رسید او هنگامی که که بر تخت نشست اوضاع ایران به دلیل حملات ازبکان و عثمانی ها آشفته بود. او اوضاع ایران را آرام کرد و سپس به خراسان لشکر کشید و ازبکان را بیرون راند و بعد با عثمانی ها در مدت طولانی وارد جنگ شد. ولی سرانجام هر دوطرف حاضر به صلح شدند به دلیل همین صلح پایدار، اوضاع داخلی ایران بهبود یافت.

پرسش از متن درس اول:

1- آق قویونلوها موفق شدند کدام دولت را از میان بردارند؟

ج: قراقویونلوها

2- در اواخر قرن نهم کدام دشمنان خارجی به مرزهای ایران هجوم می آوردند؟ این دشمنان به کجاها حمله می کردند؟

ج: ازبکان به خراسان حمله می کردند و باعث خرابی های بسیار در آن منطقه می شدند و پرتغالی ها با کشتی های جنگی خود به خلیج فارس آمده و درصدد تصرف سواحل و جزایر ایران بودند.

3- شاه اسماعیل که بود؟

ج: او از نوادگان یکی از صفویان معروف به نام شیخ صفی الدین اردبیلی است که سلسله ی صفوی را تأسیس کرد.

4- مهم ترین طرف داران فرزندان شیخ صفی چه کسانی بودند؟

ج: مهم ترین طرف داران آنان هفت طایفه ترک به نام قزل باشها بودند که مذهب شیعه داشتند.

5- شاه اسماعیل در ابتدای سلطنت خود چه اقداماتی را انجام دادند؟

ج: در ابتدا شاه اسماعیل شروانشاهان و آق قویونلوها را شکست داد و به سرعت سراسر ایران و حتی قسمتی از عراق را تصرف کرده سپس با رسمی کردن مذهب شیعه و سرکوب کردن گردن کشان داخلی و دشمنان خارجی حکومتی قوی و مرکزی به وجود آورد و تبریز را به پایتختی انتخاب نمود.

6- با شکست ازبکان ایران با کدام کشور همسایه گردید؟

ج: با شکست ازبکان مرزهای ایران از طرف شمال شرقی به رود جیحون رسید و از طرف شرق نیز با هند همسایه شد.

7- حمله کدام پادشاه عثمانی به ایران منجر به جنگ چالدران رسید؟

ج: سلطان سلیم

8- مذهب شیعه در زمان کدام دولت رسمی شد و کدام پادشاه آن را رسمی اعلام کرد؟

ج: دولت صفوی – شاه اسماعیل

9- اقدامات شاه اسماعیل صفوی را بنویسید؟

ج:
1. تصرف سراسر ایران

2. رسمی کردن مذهب شیعه

3. سرکوب گردنکشان داخلی و دشمنان خارجی

4. پایتخت قرار دادن تبریز

5. جنگ با ازبکان

6. جنگ چالدران

پرسش و جستجوی درس اول:

1- باتوجه به متن درس و نمودار ص2 بگوئید صفویان پس از چندسال پس از مرگ شیخ صفی الدین به قدرت رسیدند؟

ج:172 سال بعد سلسله صفوی به وسیله شاه اسماعیل تأسیس شد.

2- آیا می دانید چرا جنگ میان سلطان عثمانی و شاه اسماعیل صفوی به «جنگ چالدران» معروف است؟

ج: زیرا سپاهیان ایران در محلی به نام چالدران با سپاه عثمانی به شدت جنگیدند.

3- شرایط کشور ایران در زمان به قدرت رسیدن شاه تهماسب صفوی چگونه بود؟

ج: هنگامی که او بر تخت نشست، دولت صفوی در شرایط سختی به سر می برد زیرا اوضاع داخلی کشور آشفته بود و ازبکان و عثمانی ها نیز مجدداَ حملات خود را آغاز کرده بودند. شاه تهماسب ابتدا اوضاع داخلی کشور را آرام ساخت و اداره ی آن را منظم نمود. سپس به خراسان لشکرکشید و ازبکان را از آن جا بیرون راند و پس از آن با عثمانی وارد جنگ شد. صلح میان ایران و عثمانی نیز موجب بهبود اوضاع داخلی کشور گردید.

 

 

 

درس دوم: صفویان (2)

شاه عباس، مشهورترین پادشاه صفوی:

سلسله ی صفوی را شاه اسماعیل تأسیس کرد. شاه تهماسب آن را تثبیت نمود و شاه عباس قدرتمند ساخت. شاه عباس پنجمین پادشاه صفوی است. هنگامی که به پادشاهی رسید ازبکان، عثمانی ها و پرتغالی ها قسمت هایی از مرزهای ایران را تصرف کرده بودند. سرانجام شاه عباس نوه ی شاه تهماسب توانست به کمک بعضی از سران قزلباس به سلطنت برسد. شاه عباس پس از منظم ساختن اوضاع داخلی با عثمانی ها از در صلح درآمد و حتی قسمت هایی از غرب و شمال غرب ایران را به آنان واگذار کرد. او بدین ترتیب توانست شکست بسیار سختی بر ازبکان وارد سازد.

پس از سرکوب ازبکان شاه عباس برای جنگ با عثمانی نقشه کشید. یکی از وقایع مهم شاه عباس جنگ با استعمارگران پرتغالی است. پرتغالی ها که ابتدا به ظاهر برای تجارت به خلیج فارس آمده بودند پس از چندی با استفاده از کشتی های خود جزایر بحرین و هرمز و نیز بندر گمبرون را تصرف کردند. برای اخراج پرتغالی ها سپاه شاه عباس ابتدا جزیره ی بحرین و بندر گمبرون را آزاد ساخت. از آن پس، این بندر بندر عباس نامیده شد. دوره ی شاه عباس زمان اوج قدرت صفویان است. او علاوه بر پیروزی های خارجی‏، در داخل کشور نیز کارهای متعددی انجام داد.

 

 

ضعف و سقوط دولت صفوی:

پس از شاه عباس چهار پادشاه دیگر بر تخت سلطنت تکیه زدند که بیشتر آن ها افرادی ضعیف و نالایق بودند. در زمان حکومت آنان از قدرت دولت صفوی کاسته شد و سرانجام به سقوط کامل سلسله ی صفوی انجامید. بطور کلی دلایل ضعف و سپس سقوط سلسله ی صفوی را می توان چنین خلاصه کرد:

1- پادشاهان صفوی پس از شاه عباس، برای اداره ی کشور تربیت نشده بوند و بیشتر وقت خود را در کاخهای عیش و نوش می گذراندند.

2- آنان اغلب افرادی مستبد و خونریز بودند و نزدیکان خود و بزرگان کشور را از بین می بردند.

3- به خاطر ضعف و بی لیاقتی این پادشاهان، درباریان سودجو و ظالم شروع به سوءاستفاده از قدرت کردند. از مردم مالیات های سنگین گرفتند، درنتیجه کشور دچار هرج و مرج شد.

سقوط دولت صفوی در زمان شاه سلطان حسین به وقوع پیوست. در زمان سلطنت او افغان ها که جزو مردم ایران بودند دست به شورش زدند و به این علت که در اواخر حکومت صفوی گرگین خان، حاکم قندهار، شروع به ظلم و ستم به افغان ها نمود؛افغان ها به رهبری یکی از رؤسای خود به نام محمود دست به شورش زدند و از راه کویر به سوی اصفهان حرکت کردند و اصفهان محاصره شد. این محاصره ماه ها به طول انجامید. سرانجام شاه سلطان حسین به دلیل وضعیت بد مردم ناچار به تسلیم شد و دروازه های شهر را باز کرد و پس از رفتن به اردوگاه محمود، سلطنت را تقدیم کرد و محمود افغان با غارت مردم بر شهر مسلط شد.

روابط ایران با کشورهای اروپایی در زمان صفویان:

در دوره ی صفوی ، ایران و کشورهای اروپایی با یک دیگر رابطه ی گسترده ای برقرار کردند. یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی با ایران و دولت های اروپایی نظیر اسپانیا بود. دلیل دیگر رقابت های تجاری، سیاسی و نظامی دولت های اروپایی با هم دیگر بود که باعث می شد هر کدام از آن ها بکوشد تا توجه ایران را به خود جلب کند. علاوه بر اسپانیا، در این زمان میان ایران و انگلیس فرانسه و هلند نیز روابطی وجود داشت. د ر این دوره تحولات سیاسی – اجتماعی در اروپا در جریان بود که بر سرنوشت کشور ما نیز اثر گذاشت.

دولت و اداره ی کشور:

در رأس دولت صفوی پادشاه قرار داشت. بعداز پادشاه صدراعظم بود که اعتماد الدوله نامیده می شد. فرماندهان نظامی نیز از مقامات مهم بودند که مستقیماَ از پادشاه دستور می گرفتند. بنیان نیروی نظامی صفویان تا زمان شاه عباس و قبل از تشکیل نیروی منظم بر جنگجویان قزلباش بود. پس از آن که در اواخر دوره ی صفوی فرماندهان نظامی به جمع آوری مال و کسب قدرت و راحت طلبی روی آوردند. دولت ایران ناتوان شد و به همین دلیل نتوانست در مقابل افغان ها مقاومت کند.

فعالیت های اقتصادی:

در دوره ی صفویان تجارت داخلی و خارجی ایران گسترش فراوان یافت. احداث راه ها و کاروان سراها، برقراری امنیت و یکسان نمودن واحدهای اندازه گیری (وزن، پول و ..) ازجمله عوامل رونق تجارت در این زمان بودند. تجارت خارجی ایران در آن زمان بیشتر با کشورهای چین، هند و کشورهای اروپایی بود. مهم ترین صادرات ایران ابریشم، گلاب، قالی، خشکبار بود. درمقابل اسلحه و برخی کالاهای دیگر به ایران وارد می شد. در این دوره کشاورزی توسط روستاییان و دامداری توسط عشایر انجام می شد. در شهرهای بزرگ نیز صنعت رواج یافت.ازمهم ترین کارخانه های این زمان، کارخانه های توپ سازی و ابریشم بافی بود.

 

 

 

هنر و دانش:

دوره ی صفویان یکی از دوره های درخشان در تاریخ هنر و معماری ایران است. علم نیز در این دوره رونق داشت. پایتخت صفویان اصفهان بود که هنوز بناهای بسیاری را از این عصر به یادگار دارد. معماری، نقاشی و خطاطی و کاشی کاری ازجمله هنرهای مهم این روزگار بودند. علوم مذهبی نیز در این دوره بسیار مورد توجه قرار گرفت و بزرگانی نظیر میرداماد و شاگردش ملاصدرا فیلسوف نامدار شیخ بهایی علامه ی مجلسی با تألیف کتاب های متعدد خدمات علمی ارزنده ای به اسلام انجام دادند.

پرسش از متن درس 2:

1- سلسله صفوی را شاه .....تأسیس کرد، شاه .....آن را تثبیت نمود و شاه...... آن سلسله را قدرتمند ساخت.

ج: اسماعیل – تهماسب – عباس

2- چرا در آغاز پادشاهی شاه عباس، ازبکان، عثمانیان و پرتغالی ها قسمت هایی از مرزهای ایران را تصرف کرده بودند؟

ج: زیرا پس از شاه تهماسب اوضاع کشور به خاطر کشمکش میان جانشیان او دگرگون و نابسامان شده بود و راه را برای سرکشی قزلباش ها و حمله عثمانی ها و ازبکان به ایران باز شده بود.

3- چرا شاه عباس قزلباش ها را سرکوب کرد؟

ج: شاه عباس آماده جنگ با عثمانی شد، به همین منظور به کمک انگلیسی ها به ساختن توپ و تفنگ پرداخت و با استفاده از توپ، سپاه ایران جنگ با عثمانی را آغاز کرد.

4- پس از سرکوب ازبکان، شاه عباس چه کرد؟

ج: او برای برقراری نظم و افزایش قدرت خود به سرکوب قزلباش های سرکش پرداخت.

5- اقدامات شاه عباس را بنویسید؟

ج:
سرکوب قزلباش ها

سرکوب ازبکان

جنگ با عثمانی ها

کمک گرفتن از انگلیسی ها برای ساختن توپ و تفنگ

جنگ با استعمارگران پرتغالی

6- نام قبلی بندرعباس چه بود و از چه زمانی بندرعباس نام گرفت؟

ج: بندر گمبرون – در زمان شاه عباس برای اخراج پرتغالی ها ابتدا سپاه ایران جزیره بحرین و بندر گمبرون را آزاد ساخت و از آن پس، این بندر، بندرعباس نامیده شد.

7- رابطه ایران و کشورهای اروپایی در دوره صفوی چگونه بود؟ چرا؟

ج: در دوره صفوی ، ایران و کشورهای اروپایی با یک دیگر رابطه نزدیکی برقرار کردند و یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی با ایران و دولت های اروپایی بود.

8- بعداز پادشاه......بود که.......نیز نامیده شد.

صدراعظم – اعتماد الدوله

9- چند تن از دانشمندان زمان صفوی را نام ببرید؟

ج: ملاصدرا، شیخ بهایی و علامه مجلسی

پرسش و جستجوی درس دوم و

درس سوم: افشاریه و زندیه، دو سلسله ی کم دوام

1- شاه عباس برای آن که با آسودگی خاطر به جنگ با ازبکان برود، چه کرد؟

ج: او پس از منظم ساختن اوضاع داخلی با عثمانی ها از در صلح درآمد و حتی قسمت هایی از غرب و شمال غرب ایران را به آنان واگذار کرد. زیرا می خواست با خیال راحت به جنگ ازبکان برود.

2- شاه عباس از خاطره ی شکست ایرانیان در جنگ چالدران چه عبرتی آموخت و برای جبران آن چه کرد؟

ج: علت شکست سپاه ایران در جنگ چالدران این بود که ارتش عثمانی دارای توپ و تنگ بود ولی ارتش ایران فاقد این سلاح ها بود و از تیروکمان استفاده می نمود. شاه عباس ابتدا به کمک انگلیسی ها به ساختن توپ و تفنگ پرداخت و سپس جنگ با عثمانی را آغاز کرد.

3- چرا انگلیسی ها در جنگ میان ایران و پرتغال به ایران کمک کردند؟

ج: علت همکاری انگلیسی ها با ایران آن بود که چون انگلیسی ها خود از دول استعمارگر بودند، اولاَ با پرتغالی ها در تجارت رقابت داشتند و ثانیاَ دولت ایران آنان را تهدید کرده بود که اگر با پرتغالی ها وارد جنگ نشوند حق تجارت با ایران را نخواهند داشت.

4- دلایل تمایل اروپاییان برای برقراری رابطه با ایران در دوره صفوی چه بود؟

ج: یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی ایران و دولت های اروپایی نظیر اسپانیا بود. دلایل دیگر رقابت های تجاری سیاسی و نظامی دولت های اروپایی با یک دیگر بود که باعث می شد هر کدام از آن ها بکوشد تا توجه ایران را به خود جلب کند.

درس سوم: افشاریه و زندیه، دو سلسله ی کم دوام
ابتدای کار نادر مؤسس سلسله ی افشاریه
نادرشاه از پادشاهان مشهور ایران است. هنگامی که افغان ها به رهبری محمود افغان اصفهان را تصرف کردند و شاه سلطان حسین را به قتل رساندند، نادر یکی از شهرهای خراسان (ابیورد) حکومت می کرد، با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین پسر او به نام شاه تهماسب دوم که از اصفهان به قزوین گریخته بود خود را پادشاه ایران خواند محمود افغان بعدها توسط پسرعمویش اشرف افغان به قتل رسید. او پس از تحمل شکست های دیگری از نادر، در نزدیکی اصفهان و فارس مجبور شد به افغانستان بگریزد. اما در بلوچستان به قتل رسید، بدین ترتیب پس از هفت سال، شورش افغان ها به پایان رسید. (1142 ه.ق)
پادشاهی نادر
پس از پیروزی بر دشمنان خارجی و آرام ساختن اوضاع داخلی کشور نادر در سال 1148 ه.ق بزرگان کشور را برای تشکیل شورایی در دشت مغان فراخواند. بدین ترتیب شاه عباس سوم از سلطنت خلع گردید و حکومت سلسله ی افشار با پادشاهی نادر آغاز شد. نادر 12سال پادشاهی کرد. او دائماَ به لشکرکشی به نواحی مختلف مشغول بود و در این مدت توانست بحرین، قندهار، خوارزم، بخارا و بسیاری از نواحی دیگر را فتح نماید. مهم ترین فتح نادر، فتح هندوستان بود. افغان های یاغی پس از فتح قندهار به وسیله ی نادر، به دهلی گریخته بودند و چون دولت هند حاضر به تقسیم آن ها با نادر نبود، شاه افشار به هند لشکر کشید و توانست در جنگ کرنال آن کشور را شکست داده و دهلی پایتخت آن را تصرف کند. پس از فتح دهلی پادشاه هند جواهرات گران بهای بسیاری ازجمله الماس های کور نور و دریای نور را تقدیم نادر نمود.
افشاریان پس از قتل نادر:
 
پس از قتل نادر، سپاه بزرگ او از هم پاشید و سرداران سپاه او که هرکدام حاکم یکی از نواحی ایران بوند به محل حکومت خود بازگشتند و ادعای استقلال کردند. درنتیجه اوضاع کشور سخت آشفته شد. سرانجام جمعی از بزرگان کشور نوه ی نادربه نام شاهرخ را که نابینا بود، در مشهد بر تخت نشاندند.
به حکومت رسیدن کریم خان زند:
از میان این سرداران ، سرانجام کریمخان زند توانست بر مدعیان دیگر پیروز شود و سلسله ی زندیه را تأسیس کند.
کریمخان شیراز را پایتخت خود

دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 12:11 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥
درس یکم: صفویان (1)
اوضاع ایران قبل از تشکیل دولت صفوی
آیا آخرین درس سال گذشته را به خاطر دارید؟ در آن درس خواندید که اوضاع کشور ما پس از انقراض دولت تیموریان بسیار آشفته و پریشان بود، زیرا به دلیل نبودن حکومت واحد و قدرتمند، حکام و گردن کشان ایجاد ناامنی کرده و آسایش عمومی را از میان بردند و آبادی ها را ویران کردند. در اواخر قرن پنجم هجری حکومت های مختلفی در ایران تشکیل شد. این حکومت ها پیوسته با یک دیگر مشغول جنگ بودند. چنان که آق قویرنلوها موفق شدند قراقویونلوها را از میان بردارند. به جز مخالفان داخلی، دشمنان خارجی نیز گاه و بیگاه به مرزها هجوم می آوردند. مثلاَ ازبکان به خراسان حمله می کردند و باعث خرابی های بسیار در این منطقه می شدند یا پرتغالی ها با کشتی های جنگی خود به خلیج فارس آمده و در مورد تصرف سواحل و جزایر ایران بودند. در کنار این ناامنی ها و آشوب ها به دلیل عوامل متعدد ازجمله اختلافات مذهبی تفرقه ی شدیدی میان مردم وجود داشت، زیرا در آن زمان مذهب رسمی در کشور وجود نداشت.
 
تشکیل دولت صفوی (شاه اسماعیل)
سرانجام با تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم ه. ق اوضاع کشور ما عوض شد.سلسله ی صفوی به وسیله ی شاه اسماعیل تأسیس گردید. او از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی است.
شیخ صفی الدین مریدان زیادی داشت پس از او فرزندانش درصدد برآمدند با حمایت مریدان خود به قدرت برسند. بهترین طرفداران آنان هفت طایفه ترک به نام قزلباش ها بودند که مذهب شیعه داشتند. سرانجام در سال 907 ه.ق شاه اسماعیل توانست به کمک آن ها به سلطنت برسد. شاه اسماعیل با رسمی کردن مذهب شیعه و سرکوب مخالفان، توانست حکومتی قوی به وجود آورد و تبریز را به پایتختی انتخاب نماید.
بعداز برقراری نظم در ایران، سپاه ایران عازم جنگ با ازبکان شد و با شکست ازبکان مرزهای ایران بار دیگر از طرف شمال شرقی به رود جیحون رسید و از طرف مشرق نیز با هند همسایه شد. در این زمان در هند پادشاهی به نام بابر (بابِر) از نوادگان تیمور حکومت می کرد.
با تشکیل دولت شیعه مذهب صفوی و قدرتمند شدن آن، سلطان سلیم پادشاه عثمانی به ایران حمله کرد. سپاهیان ایران به مقابله با آنان پرداختند و در محلی به نام چالدران با آنان به شدت جنگیدند در این جنگ ایرانیان شکست خوردند. زیرا ارتش عثمانی دارای توپ و تفنگ ولی ارتش ایران فاقد این سلاح ها بود و از تیر و کمان و شمشیر استفاده می نمود. پس از شکست چالدران تبریز اشغال شد ولی در اثر مقاومت مردم عثمانی ها وادار به عقب نشینی شدند و شاه اسماعیل پس از چندی درگذشت.
شاه تهماسب

پس از شاه اسماعیل فرزندش تهماسب به سلطنت رسید او هنگامی که که بر تخت نشست اوضاع ایران به دلیل حملات ازبکان و عثمانی ها آشفته بود. او اوضاع ایران را آرام کرد و سپس به خراسان لشکر کشید و ازبکان را بیرون راند و بعد با عثمانی ها در مدت طولانی وارد جنگ شد. ولی سرانجام هر دوطرف حاضر به صلح شدند به دلیل همین صلح پایدار، اوضاع داخلی ایران بهبود یافت.

پرسش از متن درس اول:

1- آق قویونلوها موفق شدند کدام دولت را از میان بردارند؟

ج: قراقویونلوها

2- در اواخر قرن نهم کدام دشمنان خارجی به مرزهای ایران هجوم می آوردند؟ این دشمنان به کجاها حمله می کردند؟

ج: ازبکان به خراسان حمله می کردند و باعث خرابی های بسیار در آن منطقه می شدند و پرتغالی ها با کشتی های جنگی خود به خلیج فارس آمده و درصدد تصرف سواحل و جزایر ایران بودند.

3- شاه اسماعیل که بود؟

ج: او از نوادگان یکی از صفویان معروف به نام شیخ صفی الدین اردبیلی است که سلسله ی صفوی را تأسیس کرد.

4- مهم ترین طرف داران فرزندان شیخ صفی چه کسانی بودند؟

ج: مهم ترین طرف داران آنان هفت طایفه ترک به نام قزل باشها بودند که مذهب شیعه داشتند.

5- شاه اسماعیل در ابتدای سلطنت خود چه اقداماتی را انجام دادند؟

ج: در ابتدا شاه اسماعیل شروانشاهان و آق قویونلوها را شکست داد و به سرعت سراسر ایران و حتی قسمتی از عراق را تصرف کرده سپس با رسمی کردن مذهب شیعه و سرکوب کردن گردن کشان داخلی و دشمنان خارجی حکومتی قوی و مرکزی به وجود آورد و تبریز را به پایتختی انتخاب نمود.

6- با شکست ازبکان ایران با کدام کشور همسایه گردید؟

ج: با شکست ازبکان مرزهای ایران از طرف شمال شرقی به رود جیحون رسید و از طرف شرق نیز با هند همسایه شد.

7- حمله کدام پادشاه عثمانی به ایران منجر به جنگ چالدران رسید؟

ج: سلطان سلیم

8- مذهب شیعه در زمان کدام دولت رسمی شد و کدام پادشاه آن را رسمی اعلام کرد؟

ج: دولت صفوی – شاه اسماعیل

9- اقدامات شاه اسماعیل صفوی را بنویسید؟

ج:
1. تصرف سراسر ایران

2. رسمی کردن مذهب شیعه

3. سرکوب گردنکشان داخلی و دشمنان خارجی

4. پایتخت قرار دادن تبریز

5. جنگ با ازبکان

6. جنگ چالدران

پرسش و جستجوی درس اول:

1- باتوجه به متن درس و نمودار ص2 بگوئید صفویان پس از چندسال پس از مرگ شیخ صفی الدین به قدرت رسیدند؟

ج:172 سال بعد سلسله صفوی به وسیله شاه اسماعیل تأسیس شد.

2- آیا می دانید چرا جنگ میان سلطان عثمانی و شاه اسماعیل صفوی به «جنگ چالدران» معروف است؟

ج: زیرا سپاهیان ایران در محلی به نام چالدران با سپاه عثمانی به شدت جنگیدند.

3- شرایط کشور ایران در زمان به قدرت رسیدن شاه تهماسب صفوی چگونه بود؟

ج: هنگامی که او بر تخت نشست، دولت صفوی در شرایط سختی به سر می برد زیرا اوضاع داخلی کشور آشفته بود و ازبکان و عثمانی ها نیز مجدداَ حملات خود را آغاز کرده بودند. شاه تهماسب ابتدا اوضاع داخلی کشور را آرام ساخت و اداره ی آن را منظم نمود. سپس به خراسان لشکرکشید و ازبکان را از آن جا بیرون راند و پس از آن با عثمانی وارد جنگ شد. صلح میان ایران و عثمانی نیز موجب بهبود اوضاع داخلی کشور گردید.

 

 

 

درس دوم: صفویان (2)

شاه عباس، مشهورترین پادشاه صفوی:

سلسله ی صفوی را شاه اسماعیل تأسیس کرد. شاه تهماسب آن را تثبیت نمود و شاه عباس قدرتمند ساخت. شاه عباس پنجمین پادشاه صفوی است. هنگامی که به پادشاهی رسید ازبکان، عثمانی ها و پرتغالی ها قسمت هایی از مرزهای ایران را تصرف کرده بودند. سرانجام شاه عباس نوه ی شاه تهماسب توانست به کمک بعضی از سران قزلباس به سلطنت برسد. شاه عباس پس از منظم ساختن اوضاع داخلی با عثمانی ها از در صلح درآمد و حتی قسمت هایی از غرب و شمال غرب ایران را به آنان واگذار کرد. او بدین ترتیب توانست شکست بسیار سختی بر ازبکان وارد سازد.

پس از سرکوب ازبکان شاه عباس برای جنگ با عثمانی نقشه کشید. یکی از وقایع مهم شاه عباس جنگ با استعمارگران پرتغالی است. پرتغالی ها که ابتدا به ظاهر برای تجارت به خلیج فارس آمده بودند پس از چندی با استفاده از کشتی های خود جزایر بحرین و هرمز و نیز بندر گمبرون را تصرف کردند. برای اخراج پرتغالی ها سپاه شاه عباس ابتدا جزیره ی بحرین و بندر گمبرون را آزاد ساخت. از آن پس، این بندر بندر عباس نامیده شد. دوره ی شاه عباس زمان اوج قدرت صفویان است. او علاوه بر پیروزی های خارجی‏، در داخل کشور نیز کارهای متعددی انجام داد.

 

 

ضعف و سقوط دولت صفوی:

پس از شاه عباس چهار پادشاه دیگر بر تخت سلطنت تکیه زدند که بیشتر آن ها افرادی ضعیف و نالایق بودند. در زمان حکومت آنان از قدرت دولت صفوی کاسته شد و سرانجام به سقوط کامل سلسله ی صفوی انجامید. بطور کلی دلایل ضعف و سپس سقوط سلسله ی صفوی را می توان چنین خلاصه کرد:

1- پادشاهان صفوی پس از شاه عباس، برای اداره ی کشور تربیت نشده بوند و بیشتر وقت خود را در کاخهای عیش و نوش می گذراندند.

2- آنان اغلب افرادی مستبد و خونریز بودند و نزدیکان خود و بزرگان کشور را از بین می بردند.

3- به خاطر ضعف و بی لیاقتی این پادشاهان، درباریان سودجو و ظالم شروع به سوءاستفاده از قدرت کردند. از مردم مالیات های سنگین گرفتند، درنتیجه کشور دچار هرج و مرج شد.

سقوط دولت صفوی در زمان شاه سلطان حسین به وقوع پیوست. در زمان سلطنت او افغان ها که جزو مردم ایران بودند دست به شورش زدند و به این علت که در اواخر حکومت صفوی گرگین خان، حاکم قندهار، شروع به ظلم و ستم به افغان ها نمود؛افغان ها به رهبری یکی از رؤسای خود به نام محمود دست به شورش زدند و از راه کویر به سوی اصفهان حرکت کردند و اصفهان محاصره شد. این محاصره ماه ها به طول انجامید. سرانجام شاه سلطان حسین به دلیل وضعیت بد مردم ناچار به تسلیم شد و دروازه های شهر را باز کرد و پس از رفتن به اردوگاه محمود، سلطنت را تقدیم کرد و محمود افغان با غارت مردم بر شهر مسلط شد.

روابط ایران با کشورهای اروپایی در زمان صفویان:

در دوره ی صفوی ، ایران و کشورهای اروپایی با یک دیگر رابطه ی گسترده ای برقرار کردند. یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی با ایران و دولت های اروپایی نظیر اسپانیا بود. دلیل دیگر رقابت های تجاری، سیاسی و نظامی دولت های اروپایی با هم دیگر بود که باعث می شد هر کدام از آن ها بکوشد تا توجه ایران را به خود جلب کند. علاوه بر اسپانیا، در این زمان میان ایران و انگلیس فرانسه و هلند نیز روابطی وجود داشت. د ر این دوره تحولات سیاسی – اجتماعی در اروپا در جریان بود که بر سرنوشت کشور ما نیز اثر گذاشت.

دولت و اداره ی کشور:

در رأس دولت صفوی پادشاه قرار داشت. بعداز پادشاه صدراعظم بود که اعتماد الدوله نامیده می شد. فرماندهان نظامی نیز از مقامات مهم بودند که مستقیماَ از پادشاه دستور می گرفتند. بنیان نیروی نظامی صفویان تا زمان شاه عباس و قبل از تشکیل نیروی منظم بر جنگجویان قزلباش بود. پس از آن که در اواخر دوره ی صفوی فرماندهان نظامی به جمع آوری مال و کسب قدرت و راحت طلبی روی آوردند. دولت ایران ناتوان شد و به همین دلیل نتوانست در مقابل افغان ها مقاومت کند.

فعالیت های اقتصادی:

در دوره ی صفویان تجارت داخلی و خارجی ایران گسترش فراوان یافت. احداث راه ها و کاروان سراها، برقراری امنیت و یکسان نمودن واحدهای اندازه گیری (وزن، پول و ..) ازجمله عوامل رونق تجارت در این زمان بودند. تجارت خارجی ایران در آن زمان بیشتر با کشورهای چین، هند و کشورهای اروپایی بود. مهم ترین صادرات ایران ابریشم، گلاب، قالی، خشکبار بود. درمقابل اسلحه و برخی کالاهای دیگر به ایران وارد می شد. در این دوره کشاورزی توسط روستاییان و دامداری توسط عشایر انجام می شد. در شهرهای بزرگ نیز صنعت رواج یافت.ازمهم ترین کارخانه های این زمان، کارخانه های توپ سازی و ابریشم بافی بود.

 

 

 

هنر و دانش:

دوره ی صفویان یکی از دوره های درخشان در تاریخ هنر و معماری ایران است. علم نیز در این دوره رونق داشت. پایتخت صفویان اصفهان بود که هنوز بناهای بسیاری را از این عصر به یادگار دارد. معماری، نقاشی و خطاطی و کاشی کاری ازجمله هنرهای مهم این روزگار بودند. علوم مذهبی نیز در این دوره بسیار مورد توجه قرار گرفت و بزرگانی نظیر میرداماد و شاگردش ملاصدرا فیلسوف نامدار شیخ بهایی علامه ی مجلسی با تألیف کتاب های متعدد خدمات علمی ارزنده ای به اسلام انجام دادند.

پرسش از متن درس 2:

1- سلسله صفوی را شاه .....تأسیس کرد، شاه .....آن را تثبیت نمود و شاه...... آن سلسله را قدرتمند ساخت.

ج: اسماعیل – تهماسب – عباس

2- چرا در آغاز پادشاهی شاه عباس، ازبکان، عثمانیان و پرتغالی ها قسمت هایی از مرزهای ایران را تصرف کرده بودند؟

ج: زیرا پس از شاه تهماسب اوضاع کشور به خاطر کشمکش میان جانشیان او دگرگون و نابسامان شده بود و راه را برای سرکشی قزلباش ها و حمله عثمانی ها و ازبکان به ایران باز شده بود.

3- چرا شاه عباس قزلباش ها را سرکوب کرد؟

ج: شاه عباس آماده جنگ با عثمانی شد، به همین منظور به کمک انگلیسی ها به ساختن توپ و تفنگ پرداخت و با استفاده از توپ، سپاه ایران جنگ با عثمانی را آغاز کرد.

4- پس از سرکوب ازبکان، شاه عباس چه کرد؟

ج: او برای برقراری نظم و افزایش قدرت خود به سرکوب قزلباش های سرکش پرداخت.

5- اقدامات شاه عباس را بنویسید؟

ج:
سرکوب قزلباش ها

سرکوب ازبکان

جنگ با عثمانی ها

کمک گرفتن از انگلیسی ها برای ساختن توپ و تفنگ

جنگ با استعمارگران پرتغالی

6- نام قبلی بندرعباس چه بود و از چه زمانی بندرعباس نام گرفت؟

ج: بندر گمبرون – در زمان شاه عباس برای اخراج پرتغالی ها ابتدا سپاه ایران جزیره بحرین و بندر گمبرون را آزاد ساخت و از آن پس، این بندر، بندرعباس نامیده شد.

7- رابطه ایران و کشورهای اروپایی در دوره صفوی چگونه بود؟ چرا؟

ج: در دوره صفوی ، ایران و کشورهای اروپایی با یک دیگر رابطه نزدیکی برقرار کردند و یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی با ایران و دولت های اروپایی بود.

8- بعداز پادشاه......بود که.......نیز نامیده شد.

صدراعظم – اعتماد الدوله

9- چند تن از دانشمندان زمان صفوی را نام ببرید؟

ج: ملاصدرا، شیخ بهایی و علامه مجلسی

پرسش و جستجوی درس دوم و

درس سوم: افشاریه و زندیه، دو سلسله ی کم دوام

1- شاه عباس برای آن که با آسودگی خاطر به جنگ با ازبکان برود، چه کرد؟

ج: او پس از منظم ساختن اوضاع داخلی با عثمانی ها از در صلح درآمد و حتی قسمت هایی از غرب و شمال غرب ایران را به آنان واگذار کرد. زیرا می خواست با خیال راحت به جنگ ازبکان برود.

2- شاه عباس از خاطره ی شکست ایرانیان در جنگ چالدران چه عبرتی آموخت و برای جبران آن چه کرد؟

ج: علت شکست سپاه ایران در جنگ چالدران این بود که ارتش عثمانی دارای توپ و تنگ بود ولی ارتش ایران فاقد این سلاح ها بود و از تیروکمان استفاده می نمود. شاه عباس ابتدا به کمک انگلیسی ها به ساختن توپ و تفنگ پرداخت و سپس جنگ با عثمانی را آغاز کرد.

3- چرا انگلیسی ها در جنگ میان ایران و پرتغال به ایران کمک کردند؟

ج: علت همکاری انگلیسی ها با ایران آن بود که چون انگلیسی ها خود از دول استعمارگر بودند، اولاَ با پرتغالی ها در تجارت رقابت داشتند و ثانیاَ دولت ایران آنان را تهدید کرده بود که اگر با پرتغالی ها وارد جنگ نشوند حق تجارت با ایران را نخواهند داشت.

4- دلایل تمایل اروپاییان برای برقراری رابطه با ایران در دوره صفوی چه بود؟

ج: یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی ایران و دولت های اروپایی نظیر اسپانیا بود. دلایل دیگر رقابت های تجاری سیاسی و نظامی دولت های اروپایی با یک دیگر بود که باعث می شد هر کدام از آن ها بکوشد تا توجه ایران را به خود جلب کند.

درس سوم: افشاریه و زندیه، دو سلسله ی کم دوام
ابتدای کار نادر مؤسس سلسله ی افشاریه
نادرشاه از پادشاهان مشهور ایران است. هنگامی که افغان ها به رهبری محمود افغان اصفهان را تصرف کردند و شاه سلطان حسین را به قتل رساندند، نادر یکی از شهرهای خراسان (ابیورد) حکومت می کرد، با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین پسر او به نام شاه تهماسب دوم که از اصفهان به قزوین گریخته بود خود را پادشاه ایران خواند محمود افغان بعدها توسط پسرعمویش اشرف افغان به قتل رسید. او پس از تحمل شکست های دیگری از نادر، در نزدیکی اصفهان و فارس مجبور شد به افغانستان بگریزد. اما در بلوچستان به قتل رسید، بدین ترتیب پس از هفت سال، شورش افغان ها به پایان رسید. (1142 ه.ق)
پادشاهی نادر
پس از پیروزی بر دشمنان خارجی و آرام ساختن اوضاع داخلی کشور نادر در سال 1148 ه.ق بزرگان کشور را برای تشکیل شورایی در دشت مغان فراخواند. بدین ترتیب شاه عباس سوم از سلطنت خلع گردید و حکومت سلسله ی افشار با پادشاهی نادر آغاز شد. نادر 12سال پادشاهی کرد. او دائماَ به لشکرکشی به نواحی مختلف مشغول بود و در این مدت توانست بحرین، قندهار، خوارزم، بخارا و بسیاری از نواحی دیگر را فتح نماید. مهم ترین فتح نادر، فتح هندوستان بود. افغان های یاغی پس از فتح قندهار به وسیله ی نادر، به دهلی گریخته بودند و چون دولت هند حاضر به تقسیم آن ها با نادر نبود، شاه افشار به هند لشکر کشید و توانست در جنگ کرنال آن کشور را شکست داده و دهلی پایتخت آن را تصرف کند. پس از فتح دهلی پادشاه هند جواهرات گران بهای بسیاری ازجمله الماس های کور نور و دریای نور را تقدیم نادر نمود.
افشاریان پس از قتل نادر:
 
پس از قتل نادر، سپاه بزرگ او از هم پاشید و سرداران سپاه او که هرکدام حاکم یکی از نواحی ایران بوند به محل حکومت خود بازگشتند و ادعای استقلال کردند. درنتیجه اوضاع کشور سخت آشفته شد. سرانجام جمعی از بزرگان کشور نوه ی نادربه نام شاهرخ را که نابینا بود، در مشهد بر تخت نشاندند.
به حکومت رسیدن کریم خان زند:
از میان این سرداران ، سرانجام کریمخان زند توانست بر مدعیان دیگر پیروز شود و سلسله ی زندیه را تأسیس کند.
کریمخان شیراز را پایتخت خود

دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 12:11 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥
درس یکم: صفویان (1)
اوضاع ایران قبل از تشکیل دولت صفوی
آیا آخرین درس سال گذشته را به خاطر دارید؟ در آن درس خواندید که اوضاع کشور ما پس از انقراض دولت تیموریان بسیار آشفته و پریشان بود، زیرا به دلیل نبودن حکومت واحد و قدرتمند، حکام و گردن کشان ایجاد ناامنی کرده و آسایش عمومی را از میان بردند و آبادی ها را ویران کردند. در اواخر قرن پنجم هجری حکومت های مختلفی در ایران تشکیل شد. این حکومت ها پیوسته با یک دیگر مشغول جنگ بودند. چنان که آق قویرنلوها موفق شدند قراقویونلوها را از میان بردارند. به جز مخالفان داخلی، دشمنان خارجی نیز گاه و بیگاه به مرزها هجوم می آوردند. مثلاَ ازبکان به خراسان حمله می کردند و باعث خرابی های بسیار در این منطقه می شدند یا پرتغالی ها با کشتی های جنگی خود به خلیج فارس آمده و در مورد تصرف سواحل و جزایر ایران بودند. در کنار این ناامنی ها و آشوب ها به دلیل عوامل متعدد ازجمله اختلافات مذهبی تفرقه ی شدیدی میان مردم وجود داشت، زیرا در آن زمان مذهب رسمی در کشور وجود نداشت.
 
تشکیل دولت صفوی (شاه اسماعیل)
سرانجام با تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم ه. ق اوضاع کشور ما عوض شد.سلسله ی صفوی به وسیله ی شاه اسماعیل تأسیس گردید. او از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی است.
شیخ صفی الدین مریدان زیادی داشت پس از او فرزندانش درصدد برآمدند با حمایت مریدان خود به قدرت برسند. بهترین طرفداران آنان هفت طایفه ترک به نام قزلباش ها بودند که مذهب شیعه داشتند. سرانجام در سال 907 ه.ق شاه اسماعیل توانست به کمک آن ها به سلطنت برسد. شاه اسماعیل با رسمی کردن مذهب شیعه و سرکوب مخالفان، توانست حکومتی قوی به وجود آورد و تبریز را به پایتختی انتخاب نماید.
بعداز برقراری نظم در ایران، سپاه ایران عازم جنگ با ازبکان شد و با شکست ازبکان مرزهای ایران بار دیگر از طرف شمال شرقی به رود جیحون رسید و از طرف مشرق نیز با هند همسایه شد. در این زمان در هند پادشاهی به نام بابر (بابِر) از نوادگان تیمور حکومت می کرد.
با تشکیل دولت شیعه مذهب صفوی و قدرتمند شدن آن، سلطان سلیم پادشاه عثمانی به ایران حمله کرد. سپاهیان ایران به مقابله با آنان پرداختند و در محلی به نام چالدران با آنان به شدت جنگیدند در این جنگ ایرانیان شکست خوردند. زیرا ارتش عثمانی دارای توپ و تفنگ ولی ارتش ایران فاقد این سلاح ها بود و از تیر و کمان و شمشیر استفاده می نمود. پس از شکست چالدران تبریز اشغال شد ولی در اثر مقاومت مردم عثمانی ها وادار به عقب نشینی شدند و شاه اسماعیل پس از چندی درگذشت.
شاه تهماسب

پس از شاه اسماعیل فرزندش تهماسب به سلطنت رسید او هنگامی که که بر تخت نشست اوضاع ایران به دلیل حملات ازبکان و عثمانی ها آشفته بود. او اوضاع ایران را آرام کرد و سپس به خراسان لشکر کشید و ازبکان را بیرون راند و بعد با عثمانی ها در مدت طولانی وارد جنگ شد. ولی سرانجام هر دوطرف حاضر به صلح شدند به دلیل همین صلح پایدار، اوضاع داخلی ایران بهبود یافت.

پرسش از متن درس اول:

1- آق قویونلوها موفق شدند کدام دولت را از میان بردارند؟

ج: قراقویونلوها

2- در اواخر قرن نهم کدام دشمنان خارجی به مرزهای ایران هجوم می آوردند؟ این دشمنان به کجاها حمله می کردند؟

ج: ازبکان به خراسان حمله می کردند و باعث خرابی های بسیار در آن منطقه می شدند و پرتغالی ها با کشتی های جنگی خود به خلیج فارس آمده و درصدد تصرف سواحل و جزایر ایران بودند.

3- شاه اسماعیل که بود؟

ج: او از نوادگان یکی از صفویان معروف به نام شیخ صفی الدین اردبیلی است که سلسله ی صفوی را تأسیس کرد.

4- مهم ترین طرف داران فرزندان شیخ صفی چه کسانی بودند؟

ج: مهم ترین طرف داران آنان هفت طایفه ترک به نام قزل باشها بودند که مذهب شیعه داشتند.

5- شاه اسماعیل در ابتدای سلطنت خود چه اقداماتی را انجام دادند؟

ج: در ابتدا شاه اسماعیل شروانشاهان و آق قویونلوها را شکست داد و به سرعت سراسر ایران و حتی قسمتی از عراق را تصرف کرده سپس با رسمی کردن مذهب شیعه و سرکوب کردن گردن کشان داخلی و دشمنان خارجی حکومتی قوی و مرکزی به وجود آورد و تبریز را به پایتختی انتخاب نمود.

6- با شکست ازبکان ایران با کدام کشور همسایه گردید؟

ج: با شکست ازبکان مرزهای ایران از طرف شمال شرقی به رود جیحون رسید و از طرف شرق نیز با هند همسایه شد.

7- حمله کدام پادشاه عثمانی به ایران منجر به جنگ چالدران رسید؟

ج: سلطان سلیم

8- مذهب شیعه در زمان کدام دولت رسمی شد و کدام پادشاه آن را رسمی اعلام کرد؟

ج: دولت صفوی – شاه اسماعیل

9- اقدامات شاه اسماعیل صفوی را بنویسید؟

ج:
1. تصرف سراسر ایران

2. رسمی کردن مذهب شیعه

3. سرکوب گردنکشان داخلی و دشمنان خارجی

4. پایتخت قرار دادن تبریز

5. جنگ با ازبکان

6. جنگ چالدران

پرسش و جستجوی درس اول:

1- باتوجه به متن درس و نمودار ص2 بگوئید صفویان پس از چندسال پس از مرگ شیخ صفی الدین به قدرت رسیدند؟

ج:172 سال بعد سلسله صفوی به وسیله شاه اسماعیل تأسیس شد.

2- آیا می دانید چرا جنگ میان سلطان عثمانی و شاه اسماعیل صفوی به «جنگ چالدران» معروف است؟

ج: زیرا سپاهیان ایران در محلی به نام چالدران با سپاه عثمانی به شدت جنگیدند.

3- شرایط کشور ایران در زمان به قدرت رسیدن شاه تهماسب صفوی چگونه بود؟

ج: هنگامی که او بر تخت نشست، دولت صفوی در شرایط سختی به سر می برد زیرا اوضاع داخلی کشور آشفته بود و ازبکان و عثمانی ها نیز مجدداَ حملات خود را آغاز کرده بودند. شاه تهماسب ابتدا اوضاع داخلی کشور را آرام ساخت و اداره ی آن را منظم نمود. سپس به خراسان لشکرکشید و ازبکان را از آن جا بیرون راند و پس از آن با عثمانی وارد جنگ شد. صلح میان ایران و عثمانی نیز موجب بهبود اوضاع داخلی کشور گردید.

 

 

 

درس دوم: صفویان (2)

شاه عباس، مشهورترین پادشاه صفوی:

سلسله ی صفوی را شاه اسماعیل تأسیس کرد. شاه تهماسب آن را تثبیت نمود و شاه عباس قدرتمند ساخت. شاه عباس پنجمین پادشاه صفوی است. هنگامی که به پادشاهی رسید ازبکان، عثمانی ها و پرتغالی ها قسمت هایی از مرزهای ایران را تصرف کرده بودند. سرانجام شاه عباس نوه ی شاه تهماسب توانست به کمک بعضی از سران قزلباس به سلطنت برسد. شاه عباس پس از منظم ساختن اوضاع داخلی با عثمانی ها از در صلح درآمد و حتی قسمت هایی از غرب و شمال غرب ایران را به آنان واگذار کرد. او بدین ترتیب توانست شکست بسیار سختی بر ازبکان وارد سازد.

پس از سرکوب ازبکان شاه عباس برای جنگ با عثمانی نقشه کشید. یکی از وقایع مهم شاه عباس جنگ با استعمارگران پرتغالی است. پرتغالی ها که ابتدا به ظاهر برای تجارت به خلیج فارس آمده بودند پس از چندی با استفاده از کشتی های خود جزایر بحرین و هرمز و نیز بندر گمبرون را تصرف کردند. برای اخراج پرتغالی ها سپاه شاه عباس ابتدا جزیره ی بحرین و بندر گمبرون را آزاد ساخت. از آن پس، این بندر بندر عباس نامیده شد. دوره ی شاه عباس زمان اوج قدرت صفویان است. او علاوه بر پیروزی های خارجی‏، در داخل کشور نیز کارهای متعددی انجام داد.

 

 

ضعف و سقوط دولت صفوی:

پس از شاه عباس چهار پادشاه دیگر بر تخت سلطنت تکیه زدند که بیشتر آن ها افرادی ضعیف و نالایق بودند. در زمان حکومت آنان از قدرت دولت صفوی کاسته شد و سرانجام به سقوط کامل سلسله ی صفوی انجامید. بطور کلی دلایل ضعف و سپس سقوط سلسله ی صفوی را می توان چنین خلاصه کرد:

1- پادشاهان صفوی پس از شاه عباس، برای اداره ی کشور تربیت نشده بوند و بیشتر وقت خود را در کاخهای عیش و نوش می گذراندند.

2- آنان اغلب افرادی مستبد و خونریز بودند و نزدیکان خود و بزرگان کشور را از بین می بردند.

3- به خاطر ضعف و بی لیاقتی این پادشاهان، درباریان سودجو و ظالم شروع به سوءاستفاده از قدرت کردند. از مردم مالیات های سنگین گرفتند، درنتیجه کشور دچار هرج و مرج شد.

سقوط دولت صفوی در زمان شاه سلطان حسین به وقوع پیوست. در زمان سلطنت او افغان ها که جزو مردم ایران بودند دست به شورش زدند و به این علت که در اواخر حکومت صفوی گرگین خان، حاکم قندهار، شروع به ظلم و ستم به افغان ها نمود؛افغان ها به رهبری یکی از رؤسای خود به نام محمود دست به شورش زدند و از راه کویر به سوی اصفهان حرکت کردند و اصفهان محاصره شد. این محاصره ماه ها به طول انجامید. سرانجام شاه سلطان حسین به دلیل وضعیت بد مردم ناچار به تسلیم شد و دروازه های شهر را باز کرد و پس از رفتن به اردوگاه محمود، سلطنت را تقدیم کرد و محمود افغان با غارت مردم بر شهر مسلط شد.

روابط ایران با کشورهای اروپایی در زمان صفویان:

در دوره ی صفوی ، ایران و کشورهای اروپایی با یک دیگر رابطه ی گسترده ای برقرار کردند. یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی با ایران و دولت های اروپایی نظیر اسپانیا بود. دلیل دیگر رقابت های تجاری، سیاسی و نظامی دولت های اروپایی با هم دیگر بود که باعث می شد هر کدام از آن ها بکوشد تا توجه ایران را به خود جلب کند. علاوه بر اسپانیا، در این زمان میان ایران و انگلیس فرانسه و هلند نیز روابطی وجود داشت. د ر این دوره تحولات سیاسی – اجتماعی در اروپا در جریان بود که بر سرنوشت کشور ما نیز اثر گذاشت.

دولت و اداره ی کشور:

در رأس دولت صفوی پادشاه قرار داشت. بعداز پادشاه صدراعظم بود که اعتماد الدوله نامیده می شد. فرماندهان نظامی نیز از مقامات مهم بودند که مستقیماَ از پادشاه دستور می گرفتند. بنیان نیروی نظامی صفویان تا زمان شاه عباس و قبل از تشکیل نیروی منظم بر جنگجویان قزلباش بود. پس از آن که در اواخر دوره ی صفوی فرماندهان نظامی به جمع آوری مال و کسب قدرت و راحت طلبی روی آوردند. دولت ایران ناتوان شد و به همین دلیل نتوانست در مقابل افغان ها مقاومت کند.

فعالیت های اقتصادی:

در دوره ی صفویان تجارت داخلی و خارجی ایران گسترش فراوان یافت. احداث راه ها و کاروان سراها، برقراری امنیت و یکسان نمودن واحدهای اندازه گیری (وزن، پول و ..) ازجمله عوامل رونق تجارت در این زمان بودند. تجارت خارجی ایران در آن زمان بیشتر با کشورهای چین، هند و کشورهای اروپایی بود. مهم ترین صادرات ایران ابریشم، گلاب، قالی، خشکبار بود. درمقابل اسلحه و برخی کالاهای دیگر به ایران وارد می شد. در این دوره کشاورزی توسط روستاییان و دامداری توسط عشایر انجام می شد. در شهرهای بزرگ نیز صنعت رواج یافت.ازمهم ترین کارخانه های این زمان، کارخانه های توپ سازی و ابریشم بافی بود.

 

 

 

هنر و دانش:

دوره ی صفویان یکی از دوره های درخشان در تاریخ هنر و معماری ایران است. علم نیز در این دوره رونق داشت. پایتخت صفویان اصفهان بود که هنوز بناهای بسیاری را از این عصر به یادگار دارد. معماری، نقاشی و خطاطی و کاشی کاری ازجمله هنرهای مهم این روزگار بودند. علوم مذهبی نیز در این دوره بسیار مورد توجه قرار گرفت و بزرگانی نظیر میرداماد و شاگردش ملاصدرا فیلسوف نامدار شیخ بهایی علامه ی مجلسی با تألیف کتاب های متعدد خدمات علمی ارزنده ای به اسلام انجام دادند.

پرسش از متن درس 2:

1- سلسله صفوی را شاه .....تأسیس کرد، شاه .....آن را تثبیت نمود و شاه...... آن سلسله را قدرتمند ساخت.

ج: اسماعیل – تهماسب – عباس

2- چرا در آغاز پادشاهی شاه عباس، ازبکان، عثمانیان و پرتغالی ها قسمت هایی از مرزهای ایران را تصرف کرده بودند؟

ج: زیرا پس از شاه تهماسب اوضاع کشور به خاطر کشمکش میان جانشیان او دگرگون و نابسامان شده بود و راه را برای سرکشی قزلباش ها و حمله عثمانی ها و ازبکان به ایران باز شده بود.

3- چرا شاه عباس قزلباش ها را سرکوب کرد؟

ج: شاه عباس آماده جنگ با عثمانی شد، به همین منظور به کمک انگلیسی ها به ساختن توپ و تفنگ پرداخت و با استفاده از توپ، سپاه ایران جنگ با عثمانی را آغاز کرد.

4- پس از سرکوب ازبکان، شاه عباس چه کرد؟

ج: او برای برقراری نظم و افزایش قدرت خود به سرکوب قزلباش های سرکش پرداخت.

5- اقدامات شاه عباس را بنویسید؟

ج:
سرکوب قزلباش ها

سرکوب ازبکان

جنگ با عثمانی ها

کمک گرفتن از انگلیسی ها برای ساختن توپ و تفنگ

جنگ با استعمارگران پرتغالی

6- نام قبلی بندرعباس چه بود و از چه زمانی بندرعباس نام گرفت؟

ج: بندر گمبرون – در زمان شاه عباس برای اخراج پرتغالی ها ابتدا سپاه ایران جزیره بحرین و بندر گمبرون را آزاد ساخت و از آن پس، این بندر، بندرعباس نامیده شد.

7- رابطه ایران و کشورهای اروپایی در دوره صفوی چگونه بود؟ چرا؟

ج: در دوره صفوی ، ایران و کشورهای اروپایی با یک دیگر رابطه نزدیکی برقرار کردند و یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی با ایران و دولت های اروپایی بود.

8- بعداز پادشاه......بود که.......نیز نامیده شد.

صدراعظم – اعتماد الدوله

9- چند تن از دانشمندان زمان صفوی را نام ببرید؟

ج: ملاصدرا، شیخ بهایی و علامه مجلسی

پرسش و جستجوی درس دوم و

درس سوم: افشاریه و زندیه، دو سلسله ی کم دوام

1- شاه عباس برای آن که با آسودگی خاطر به جنگ با ازبکان برود، چه کرد؟

ج: او پس از منظم ساختن اوضاع داخلی با عثمانی ها از در صلح درآمد و حتی قسمت هایی از غرب و شمال غرب ایران را به آنان واگذار کرد. زیرا می خواست با خیال راحت به جنگ ازبکان برود.

2- شاه عباس از خاطره ی شکست ایرانیان در جنگ چالدران چه عبرتی آموخت و برای جبران آن چه کرد؟

ج: علت شکست سپاه ایران در جنگ چالدران این بود که ارتش عثمانی دارای توپ و تنگ بود ولی ارتش ایران فاقد این سلاح ها بود و از تیروکمان استفاده می نمود. شاه عباس ابتدا به کمک انگلیسی ها به ساختن توپ و تفنگ پرداخت و سپس جنگ با عثمانی را آغاز کرد.

3- چرا انگلیسی ها در جنگ میان ایران و پرتغال به ایران کمک کردند؟

ج: علت همکاری انگلیسی ها با ایران آن بود که چون انگلیسی ها خود از دول استعمارگر بودند، اولاَ با پرتغالی ها در تجارت رقابت داشتند و ثانیاَ دولت ایران آنان را تهدید کرده بود که اگر با پرتغالی ها وارد جنگ نشوند حق تجارت با ایران را نخواهند داشت.

4- دلایل تمایل اروپاییان برای برقراری رابطه با ایران در دوره صفوی چه بود؟

ج: یکی از علل ایجاد این رابطه جنگ های عثمانی ایران و دولت های اروپایی نظیر اسپانیا بود. دلایل دیگر رقابت های تجاری سیاسی و نظامی دولت های اروپایی با یک دیگر بود که باعث می شد هر کدام از آن ها بکوشد تا توجه ایران را به خود جلب کند.

درس سوم: افشاریه و زندیه، دو سلسله ی کم دوام
ابتدای کار نادر مؤسس سلسله ی افشاریه
نادرشاه از پادشاهان مشهور ایران است. هنگامی که افغان ها به رهبری محمود افغان اصفهان را تصرف کردند و شاه سلطان حسین را به قتل رساندند، نادر یکی از شهرهای خراسان (ابیورد) حکومت می کرد، با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین پسر او به نام شاه تهماسب دوم که از اصفهان به قزوین گریخته بود خود را پادشاه ایران خواند محمود افغان بعدها توسط پسرعمویش اشرف افغان به قتل رسید. او پس از تحمل شکست های دیگری از نادر، در نزدیکی اصفهان و فارس مجبور شد به افغانستان بگریزد. اما در بلوچستان به قتل رسید، بدین ترتیب پس از هفت سال، شورش افغان ها به پایان رسید. (1142 ه.ق)
پادشاهی نادر
پس از پیروزی بر دشمنان خارجی و آرام ساختن اوضاع داخلی کشور نادر در سال 1148 ه.ق بزرگان کشور را برای تشکیل شورایی در دشت مغان فراخواند. بدین ترتیب شاه عباس سوم از سلطنت خلع گردید و حکومت سلسله ی افشار با پادشاهی نادر آغاز شد. نادر 12سال پادشاهی کرد. او دائماَ به لشکرکشی به نواحی مختلف مشغول بود و در این مدت توانست بحرین، قندهار، خوارزم، بخارا و بسیاری از نواحی دیگر را فتح نماید. مهم ترین فتح نادر، فتح هندوستان بود. افغان های یاغی پس از فتح قندهار به وسیله ی نادر، به دهلی گریخته بودند و چون دولت هند حاضر به تقسیم آن ها با نادر نبود، شاه افشار به هند لشکر کشید و توانست در جنگ کرنال آن کشور را شکست داده و دهلی پایتخت آن را تصرف کند. پس از فتح دهلی پادشاه هند جواهرات گران بهای بسیاری ازجمله الماس های کور نور و دریای نور را تقدیم نادر نمود.
افشاریان پس از قتل نادر:
 
پس از قتل نادر، سپاه بزرگ او از هم پاشید و سرداران سپاه او که هرکدام حاکم یکی از نواحی ایران بوند به محل حکومت خود بازگشتند و ادعای استقلال کردند. درنتیجه اوضاع کشور سخت آشفته شد. سرانجام جمعی از بزرگان کشور نوه ی نادربه نام شاهرخ را که نابینا بود، در مشهد بر تخت نشاندند.
به حکومت رسیدن کریم خان زند:
از میان این سرداران ، سرانجام کریمخان زند توانست بر مدعیان دیگر پیروز شود و سلسله ی زندیه را تأسیس کند.
کریمخان شیراز را پایتخت خود

دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 12:11 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥

اخیرا کتاب دو قرن سکوت استاد دکتر عبد الحسین زرین کوب را بنا به ضرورتی خواندم و بنا به توصیه اهل مطالعه نسخه ی چاپی سال 1344 را به دست آوردم که با خیالی آسوده و بدون این که احیانا دغدغه ی تغییر و دست بردی بدان باشد را چند روزه به اتمام رساندم .

استاد زرین کوب این کتاب را نخستین بار به سال 1330 تالیف می کنند و پس از شش سال که بدان نقدهایی می شود به سال 1336 در چاپ مجدد آن تجدید نظر و اصلاحات خود را انجام می دهد و همان طور که در مقدمه ی کتاب نیز خود متواضعانه و فروتنانه بیان کرده اند ، این کتاب را چند یادداشت درباره ی تاریخ دانسته اند و نه تاریخ ! و البته این درسی بزرگ است از انسانی بزرگ به ما کوچکترهای کم دانش و یا حتی بی سواد که با خواندن چند جلد کتاب خود را به گفته ی دکتر شریعتی جامع معقول و منقول می دانیم و سپس خود را بر فراز قله ی خرد و دانش نشانده و برای همگان نسخه ی علاج و درمان می پیچیم ! .

در این کتاب استاد تصریح می کنند که یافتن حقیقت و بیان آن بالاترین هدف وی بوده است و از همین روبوده است که در چاپ مجدد کتاب یافته های جدید خود را در اختیار خواننده قرار می دهد و مجددا یادآوری می کند که تاریخ هم چون علوم دقیقه نیست که بتوان از آن یک حکم کلی ثابت لایتغیر استخراج کرد و از آن فراتر این که نوع نگاه و زاویه ی دید مورخ و نوع بینش و حتی احساس و عاطفه ی او نیز بر تاریخ نگاری او احاطه دارد و فقط باید تلاش کرد که آن را به حداقل رساند .

کتاب درباره ی اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دوقرن اول پس از حمله ی اعراب (تازیان) به ایران است و تحولات پس از آن و چگونگی گسترش اسلام در ایران .

درباره ی این کتاب نقدها و سخن ها بسیار گفته شده و می شود . گاه در مدح آن و گاه در ذم آن و البته امروزه بسیار در مدح آن گفته و نوشته می شود . برخی آن را کتابی عرب ستیز و حتی اسلام ستیزانه می دانند و آن را مردود دانسته و محکوم می کنند و برخی دیگر آن را ایران دوستانه و میهن پرستانه می دانند که حقیقت را بر ملا کرده و سزاوار ستایش و آفرین است .

به نظر می رسد که در خواندن و رای و داوری ما ایرانیان درباره ی این کتاب ، هم چون بسیاری از امور دیگر همه ی ما دچار نوعی افراط و تفریط و مبالغه شده ایم و حوادث زمانه نیز این نگاه و بینش افراطی و تفریطی را در ما عمیق تر و پردامنه کرده و بدان دامن زده و تفکر و تدبر و اعتدال را از ما ستانده است .

اگر این کتاب به دیده ی انصاف نگریسته شود و به دور از حب و بغض و غلیان احساسات ،که در ما ایرانیان بسیار ریشه دارد ! به نتیجه ی خردمندانه تری خواهیم رسید که البته باید گوشزد کنیم که باز این نگاه ما می تواند باشد و شاید دیگری به نتایج دیگری برسد. کتاب استاد زرین کوب ، هم چون تمامی آثار گرانسنگ وی مستند است به منابع متعدد دست اول ایرانی و عربی و لاتین که درباره ی دوقرن اول ورود اسلام به ایران به رشته ی تحریر در آمده اند . نگارنده قصد این ندارد که درباره ی فصل فصل کتاب استاد بزرگ به نقد و داوری بنشیند که اگر هم می خواست صلاحیت و شایستگی این را نداشت و در این نوشتار تنها قصد آن دارد که به مانند هر خواننده ای دریافت و نتیجه ی مطالعه ی خود را به اهل خرد و دانش گزارش کند ، شاید که دیگر هم دلی نیز به این دریافت رسیده باشد و همراهی یافته باشد .


کتاب از سیری در  زندگی اعراب بادیه نشین شروع می شود و به برآمدن طاهریان به عنوان اولین نشانه های استقلال خواهی ایرانیان از اعراب و بیداری آنان پس از دو قرن سکوت پایان می پذیرد . کتاب با استناد به منابع محکم و قابل قبولی ، روایت می کند که چگونه قومی بی فرهنگ یا کم فرهنگ با طلوع اسلام جانی تازه یافتند و توانستند بزرگترین امپراطوری شرق را به زانو در آورند و بر آن چیره شوند . در این کار هم از ایمان و فداکاری برخوردار بودند و هم از انواع ستم و غارت و ظلم و تبعیض و تحقیر بهره گرفتند و اگر عده ای برای نشر ایمان تازه آمدند بسیاری هم بودند که به طمع غارت و چپاول و سروری و حکومت آمدند .

دکتر زرین کوب به نیکویی همه ی این ها را روایت می کند که فقط به دو نمونه از آن اکتفا می کنیم تا بدانیم که او حقیقت را هیچ گاه قربانی ، مصلحت و سیاست و منفعت و حب و بغض خود نکرد .

وی در نوع رفتار اعراب مهاجم با ایرانیان و موالی با استناد به منابعی متقن می نویسد :(( در آغاز فتح اسلام بر پیشانیشان داغ می نهادند و آن ها را وا می داشتند کستی به بندند تا از دیگران شناخته باشند. بر اسب نشستن نیز برای آن ها ممنوع بود ، در مجالس هم حق نداشتند بر صدر بنشینند و هم نمی توانستند بناهایی برتر از بناهای مسلمین بسازند . از آنان هم جزیه (مالیات سرانه) به عنوان غیر مسلمان دریافت می شد و هم خراج از زمین هایشان(مالیات ارضی) که باید از محصول یا در آمد محصول بخشی را به عنوان خراج به حاکم می پرداختند . و البته این پرداخت چه بسا به زور و اکراه و توام با تحقیر و توهین نیز بود .)) 1

و اما استاد زرین کوب در جای دیگری چنین از شکست ساسانیان یاد می کند :(( در واقع این فتح نهاوند ، در آن روزگاران پیروزی بزرگی بود . پیروزی قطعی ایمان و عدالت بر ظلم و فساد. پیروزی نهایی سادگی و فداکاری بر خودخواهی و تجمل پرستی ... سلمان فارسی که بعدها از جانب عمر به حکومت مدائن رسید ، نان جوین می خورد و جامه ی پشمین می داشت . در مرض موت می گریست که از عقبه ی آخرت جز سبکباران نگذرند و من با این همه اسباب دنیوی چگونه خواهم گذشت . از اسباب دنیوی نیز جز دواتی و لولئینی نداشت .این مایه سادگی سپاهیانه یا زاهدانه البته شگفت انگیز بود و ناچار در دیده ی مردمی که هزینه ی تجمل و شکوه امراء و بزرگان ساسانی را با عسرت و رنج و با پرداخت مالیاتها و سخره ها تامین می کردند، اسلام را ارج و بهای فراوان می داد . در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش را تا درجه ی خدایان می پرستیدند و با آن ها از بیم و آزرم رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند پنام در روی می کشیدند ، چنانکه در آتشگاه رسم بود ، عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفه ی پیغمبر خویش ، که امیر آنان بود ، در نهایت سادگی ، سلوک می کردند . خلیفه با آنان در مسجد می نشست و رای می زد و آن ها نیز بسا که سخن وی را قطع می کردند و بر وی ایراد می گرفتند و این شیوه رفتار و اطوار ساده ، ناچار کسانی را که از احوال و اوضاع حکومت خویش در ستوه بودند ، بر آن می داشت که عربان و آیین تازه ی آن ها را به دیده ی اعجاب و تحسین بنگرند.))2


این دو استناد به کتاب استاد زرین کوب بود به عنوان مشت نمونه ی خروار، که شیوه ی آن بزرگ در گزارش تاریخ بیان حقیقت وقایع است و نه مصلحت کسی یا گروهی یا فرقه و قومی . در این کتاب برخلاف شنیده های خود که امام علی و فرزندانش را در تهاجم به ایران شریک می دانند ، نه تنها کوچکترین استنادی به حضور و نقش امام علی و فرزندانش در حمله و فتح ایران و یا وقایع پس از آن اشاره ای نشده است بلکه از واقعه ای نقل شده است حاکی از امتناع امام علی در این حملات، که امام علی در دوره ی حکومت سه خلیفه ی اول بیشتر سکوت کرد و کناره گیری و اگر از او مشاوره ای می خواستند تنها به مشورتی اکتفا می کرد .


این حالت دو گانه ای که هر ایرانی نسبت به عرب و تازیان از سویی و نسبت به اسلام از سویی دیگر دارد ، باید که در این کتاب از هم تفکیک شوند و این دو یکی نیست . این کتاب مورد استناد بسیاری از شوونیست ها ی افراطی می باشد که هم چون برخی که 14 قرن تاریخ و تمدن بزرگ ایران قبل از اسلام را نادیده می گیرند و یا نفی و طرد می کنند و به تخفیف و تحقیر ایران باستان دست می یازند ، اینان نیز تمدن ایران پس از اسلام را نادیده می انگارند و به نفی و طرد و تحقیر آن اقدام می کنند و در حقیقت هر دو طیف ، ایران و ایرانی را تحقیر و طرد می کند ، چرا که ایران و ایرانی از پس همه ی این تجارب و فراز و فرودها و صواب و ناصواب ها سر بر آورده است و ما وارث همه ی آن ها هستیم . روایت دکتر زرین کوب به گفته ی خود با اندکی تسامح باید گفت همه بر پایه ی واقعیت است . پس هم فرهنگ سوزی و غارت و چپاول عرب بادیه نشین حقیقتی است انکارناپذیر و هم شور آزادی و آزادگی و آزادکردن سرها و دهان هایی که سال ها به بند کشیده شده بودند و دین تازه این غل و زنجیر را از پای ایرانی گسست تا دوره ی طلایی قرن سوم و چهارم هجری را پس از دو قرن سکوت بیافریند .

سخن بسیار در این وادی هست و می توان گفت و نوشت که البته این فتح بابی است برای آینده ولی باید که ما بیاموزیم که حذف هر گوشه ای از تاریخ خود دروغی است بزرگ به خود و به دیگران و آینده گان و یکسان انگاری تاریخ که گویی بخشی از تاریخ ما چه در ماقبل اسلام و چه در مابعد اسلام همه سراسر شکوه و عظمت و بزرگی و افتخار و بی نظیر و بی بدیل و بی نقص و عیب است و بخشی دیگر همه سیاهی و انحطاط و ظلالت و گمراهی و خفت و خواری !! .

هر دو ی این نگاه ما را به سرمنزل مقصود نمی رساند بلکه ادامه دهنده ی کینه ها ی کودکانه و دشمنی های بی پایانی خواهد بود که انرژی و توان ایرانی را از حرکت و ساختن و آفریدن باز خواهد داشت و ما را پاره پاره خواهد کرد تا برای اثبات خویش و بودن خویش هم دیگر را از پای در آوریم و بر پیکر به خاک افتاده ی  هم آواز پیروزی سر دهیم !.

باید که نگاه تمامیت خواه و مطلق گرا را وا نهیم و به دیده ی چشم حقیقت بین و البته نسبی به تاریخ نظر بیفکنیم که ما به گفته ی استاد زرین کوب نمی توانیم برداشت خود از گذشته را بی کم و کاست حقیقت مطلق بدانیم و باید که بکوشیم دانش و ادراک و دانایی خود را بیفزاییم و به حقیقت نزدیکتر شویم .


1- دو قرن سکوت تالیف دکتر عبدالحسین زرین کوب انتشارات علمی چاپ سوم 1344صفحه ۳۵۷

2- همان منبع صفحه 74 و 73




2 دی 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥
باز پخش سریال به یاد ماندنی کیانوش عیاری بزرگ در شبکه چهار ، دوباره مرا پای این سریال نشاند . دیدن این سریال حتی برای دومین بار ارزش دارد . تمامی زیایی و جذابیت آن هم بر می گردد به کارگردان هنرمند و هنر شناس آن یعنی کیانوش عیاری .

توصیف بصری و رئال بخشی از تاریخ ایران در غالب زندگی دکنر محمد قریب و وفاداری به متن اثر و پرهیز از تحریف و یا حذف تاریخ و روایت تقریبا بی طرفانه از رویدادها ، جملگی از برجستگی های کار عیاری است که ما را به تماشای آن فرا می خواند .

سخن از ازرش هایی است که در جامعه ی ما رو به فراموشی است و دکتر قریب ، غریبانه و کیانوش عیاری ، مظلومانه ، ما را به تامل و بازخوانی خودمان دعوت می کند . این که می توان در این دنیای بی رحم زیست ولی انسان بود ، پزشک یا مهندس یا معلم یا استاد بود ولی انسان بود . چرا که انسان بودن مقدم بر هر صفت دیگر آدمی است .

مهربانی با همنوع  و همدردی با آن ها و شجاعت گذشت از جان یا مال خود برای آسودگی و کاهش دردها و آلام آنان ، خود حکایت عاشقی است که عیاری به هنرمندی به ما می نمایاند.

دیدن دوباره ی آن را به همه ی هم وطنان عزیز توصیه می کنم که دیدن این ارزش ها ، ارزش دیدن دارد . عیاری در این فیلم حقیقت را قربانی سیاست و نام و نان نمی کند و دوران مبارزات دکتر قریب در کنار مهندس بازرگان و دکتر سحابی را در جریان ملی شدن صنعت نفت و حوادث پس از آن را به زیبایی به تصویر کشیده است و شاید بتوان گفت تنها فیلم نزدیک به حقیقتی است که از آن دوران به تصویر کشیده شده و تجربه ی گرانبهایی است برای آنانی که می خواهند حافظه ی تاریخی مردم ما دچار نقصان و فراموشی نشود .

ما به دیدن دکتر قریب و آرمان های انسانی او و همانند او بسیار و بسیار محتاجیم .در روزگاری که جماعت بسیاری از هر شغل و منصبی ، برای خود کیسه ای دوخته اند تا خلایق را چونان راهزنی حرامی ، غارتشان کنند و برای خویش و نسل ونسل های پس از خویش ، زر و سیمی کافی و مطمئن ، انباشته کنند ، دکتر محمد قریب ها چه غریبند و کمیاب . پس گرامی بداریمشان و اندکی ، فقط اندکی درس بگیریم .



2 دی 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥

تالاب جازموریان نیز می رود تا به مانند بسیار تالاب ها و دریاچه های دیگر ایران به بیابان برهوت مبدل شود و تنها خاطره ای از آن در یادها و تصاویر بماند !

اژدهای ویرانگر سد سازی در ایران که هیچ گونه ملاحظه زیست محیطی روی آن صورت نمی گیرد می رود که ایران را به بزرگترین صحرای جهان تبدیل سازد و ما شادمان از این که هر روز سدی را افتتاح می کنیم !

توسعه ی غیر متوازن و ناپایدار و غیر کارشناسی که فقط امروز را و نوک بینی را می بیند و بس! البته اگر منافع و مطامع اقتصادی این روش را برای عده ای در نظر نگیریم !

تالاب ها و دریاچه هایی که هم محل زندگی و تغذیه و معاش مردم می باشند و هم پرندگان و جاندران و حیوانات و گونه های مختلف گیاهی .

مکان های زیبایی که برای جذب گردشگران و رونق زندگی و جلوگیری از کوچ مردم و تورم شهرنشینی و افزایش بیکاری و معضلات شهری و کمبود مسکن و بهداشت و آموزش و ... در شهرها بوده اند .

ایجاد رطوبت کافی و جلوگیری از خشکی هوا و شیوع بیماری ها و تسریع در بارش باران و جلوگیری از بیابان زایی از دیگر نعمات این الماس های کویر و بیابان می باشند .

یک روز جنگل ابر و روزی دیگر دریاچه ارومیه و امروز تالاب جازموریان و فردا ...

ویرانی و نابودی طبیعت و کسب سود یا به جهل یا به نفع شخصی و جمعی ، در هر صورت تفاوتی نمی کند نتیجه یکیست و آن نابودی طبیعت و در نهایت نابودی خودمان با دستان خودمان . 

آیا کسی هست ما را بیدار کند ؟ یا ما به خواب زدگان را  به خود آرد ؟ هیولای جهل و نفع هم چنان از ما قربانی می گیرد و این بار تمامی کشور قربانی آن خواهند بود ! آیا آیندگان و فرزندان ما از ما نخواهند پرسید که شما چه کردید و چه می کردید و کجا بودید ؟! امانتی که دیگران به شما سپردند این گونه تحویل ما می دهید ؟! پس دوزخ ما از هم اکنون آغاز شده است اگر که به طبیعت رحم نکنیم که البته طبیعت نیز به ما رحم نخواهد کرد .



2 دی 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥
پایان تیرماه مصادف شد با درگذشت حسن امید زاده معلم از جان گذشته ی گیلانی که با سوختن خود و در آتش افکندن خودجان  دانش آموزانش و فرزندان به امانت سپرده ی مردم را نجات بخشید و دیگر استاد محمدحسن گنجی پدر جغرافیای نوین ایران .

اینان معلمان نسلی از میهن ما محسوب می شوند که اکنون یا ار اینان دیگر نیستند یا بسیار کمند و به قدری اندکند که کسی را باور آن نیست که انسانی این چنین جان شیفته ای باشد که خود را چونان شمع بسوزاند . سوختن شمعی که امروز در شعرها و دفتر خاطرات و موضوع انشا آن را باید جست تا در زندگی .

ولی بوده اند و چه بسا بسیار کم از این معلمان که باشند و ما ندانیم و نشناسیم ولی حدالمقدور می توانیم قدر آنان را که هستند بدانیم و فهم درکشان را داشته باشیم !

حسن امید زاده غریبانه و مظلومانه رفت و استادگنجی از این دنیا نه گنجی اندوخت و نه اندوخته ای و نه توقعی از کسی داشت . هر چه بود دانش او بود و تجربه و تلاش برای میهن و کشورش و ما هستیم که باید بیاموزیم ماندن در خوشنامی و لذت در کاستن رنج دیگری است و گرنه که همگان برای خود هستند .

یادشان گرامی باد که وقتی یادشان می افتیم که دیگر نیستند و چه قصه ی پر غصه ی تلخی !!



2 دی 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥

گفتن از قتل عام و نابودی حیات خود به دست خودمان با از بین بردن جنگل ها و خشک کردن تالاب ها و دریاچه ها به قدری تکراری و ملال آور شده است که حتی بسیاری دیگر این گونه خبرها را نمی خوانند ! و از همه عجیب تر این که بسیاری از کسانی که خود موجب این فجایع هستند بر این نابودی و آلودگی اشک می ریزند و از آن می نالند!

 

روزی نیست که از این گونه اخبار نشنویم و باز روزی دیگر و ویرانی دیگر ! آخر کشوری که بیش از نود درصد آن را بیابان و خشکی و کویر آن را فراگرفته است دیگر چه جای این همه بی مهری به طبیعت و محیط زیست خود که تنها شش های قابل تنفس او هستند ؟ چند جا به مانند جنگل ابر داریم که اینک به جان آن  افتاده ایم تا برای خود جاده ای دیگر بسازیم تا بیشتر و راحت تر نابودش کنیم ؟

تاکی بگویند و بنویسند که این حیات میراث طبیعی برای آیندگان است و ما حق انهدام آن را نداریم . ما ُاین بشر خودخواه و خودپسند سیری ناپذیر تاکی تیشه به ریشه ی خود و فرزندانمان می زنیم !؟

این میراث طبیعی مان است که این گونه یا آن رفتار می کنیم و این میراث معنوی مان که یکی از پی دیگری می روند . همین دیروز استاد حسن کسایی بزرگ نی نواز ایران زمین و امروز استاد علی کسمایی پدر دوبله ی ایران که هر دو در حیات خود جان و تن را برای ایران و ایرانی نثار کردند تا فرهنگ و اندیشه و درهای جدیدی بر روی ایرانی گشوده شود تا ایرانی گامی فرا پیش نهد و با کرامت بیشتری زندگی کند .

طبیعت من هم وطن من است و هر ایرانی با اوست که نفس می کشد پس سوگوارانه باید درباره ی آنها بگوییم و بنویسیم تا شاید به خود آییم و کسایی ها و کسمایی ها پاره ی تن تک تک هر ایرانی که هر دم و نفسی که زدند برای تعالی و باروری و پیشرفت این مرز و بوم بود تا نسلی و ملتی باشند در خور شان ایران و ایرانی .

یادشان گرامی باد و چنین باد که عزمی پدید آید از همه تا قدر و منزلت میراث طبیعی و معنوی و انسانی خود را در یابیم و بیش از این بر خود و بر میهن خود جفا نکنیم و به جای داد سخن در بزرگی خود گفتن در عمل و کردار به بزرگی میهن برخیزیم تا که بیش از این هر انسانی و هر گونه گیاه و حیوان و  پرنده ای از دست شقاوت های ما منهدم و منقرض و آواره و بی خانمان نشده کاری کنیم و نخست از خود شروع کنیم .

درخت و گیاه و جانوران و حیوانات و پرندگان نیز چون ما حق حیات و زیستن دارند بیش از این با زباله ها و فاضلاب ها و آتش زدن ها و با ساخت جاده و سد و خانه و کارخانه و ویلا و ... کمر به نابودی و مرگشان نبندیم و به خود آییم که فردا خیلی دیر است خیلی دیر آخر ما را اشرف مخلوقات دانسته اند و ما ایرانیان و به ویژه مسلمانان شیعه مذهب خود را برگزیده و برتر از دیگران (البته بنده حقیر خود را جزو این برترین ها نمی داند) دانسته ایم ! ما در چه چیز برتر هستیم ؟ برتری در چیست ؟ ای کاش به خود آییم !؟



2 دی 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥

به یاد ۲۹ خرداد سالروز خاموشی علی شریعتی

 

مقدمه : تشکیل حکومت صفویه در ایران یک نقطه عطف بزرگ در تاریخ ایران می باشد و در حقیقت سرفصل جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد که می شود مدعی شد از آن واقعه به بعد تاریخ ایران را باید به دوره ی قبل از صفویه و پس از صفویه تقسیم کرد و هم از این روست که بسیاری از محققین تاریخ ایران مبد ا تاریخ معاصر ایران را از دوران شکل گیری صفویه در ایران می دانند .


 

مولفه های این مدعا که صفویه آغاز حیات تاریخ معاصر ایران است در شکل گیری نظم جدید که مبتنی بر تمرکز سیاسی و شکل گیری حکومتی واحد حول دولتی مرکزی از سویی و از سوی دیگر تشکیل حکومتی مذهبی با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران و همکاری و دخالت و و حمایت و حضور روحانیت شیعه در حکومت و هم چنین برقراری ارتباط با جهان جدید و به طور اخص با کشورهای غربی و مراودات و تعاملات حکومت صفویه با اروپاییان - می باشد که در گذشته مسبوق به سابقه نبوده و ایران از نظر حیات سیاسی و مذهبی و اجتماعی و فرهنگی به دوران کاملا نوینی قدم نهاد که خود آغاز گر تحولات دیگری در ایران شد که تا به امروز ادامه یافته است .


 

مناقشه بر سر حسن و قبح این حادثه ی بزرگ در ایران میان اندیشمندان ایرانی از دیر باز بوده و هست و بسیاری از مدعیان ادله ی کثیری را بر درستی یا نادرستی این رویداد ارائه کرده اند .

در میان موافقین و تایید کنندگان نظام صفویه ادله ای چون - جلوگیری از تجزیه و انحلال ایران در دیگر قدرتها و ایجاد اتحاد و یکپارچگی دینی و سرزمینی در ایران و برقراری امنیت و اقتدار سیاسی و نظامی و رونق اقتصادی و تشکیل یک حاکمیت ملی در ایران از مهم ترین مدلولات آنان می باشد .


 

و اما از سوی دیگر نظم دینی و نظامی و سیاسی صفویه منتقدین و مخالفینی نیز دارد که شاید بتوان ادعا کرد مشهورترین آنان علی شریعتی باشد .کسی که یک مجموعه کامل از آثارش را به نقد صفویه اختصاص داد و بی محابا به نقد بی امان و البته بسیار سخت و دشوار نظامی همت گماشت که وفاداران و حامیان سرسختی دارد و نقد شریعتی را یکی از منکرات نابخشودنی شریعتی می دانند (که البته شریعتی از این منکرات به وفور دارد ) و از همین رو این جدال و مناقشه هم چنان از دو سوی این میدان اعتقاد و تفکر و بعضا نفع و بهره ادامه دارد .


 

این نوشتار می کوشد تا نگاهی داشته باشد به صفویه شناسی شریعتی و این که آیا نقد شریعتی بر صفویه جامع و کامل بود یا دارای ضعف ها و نواقص و اشکالاتی می باشد و دیگر این که او ازچه زاویه و نگرشی به نقد صفویه پرداخت ؟ آیا این نقد لازم بود و برای امروز ما کارآمدی دارد یا خیر؟


 

شاید هیچ ناظر بیرونی تصور نمی کرد و یا تصور نمی کند که شریعتی مسلمان شیعه که خود نظریه پرداز گونه ای اندیشه گری برگرفته از دین و به طور اخص شیعه می باشد به نظامی شیعه مذهب و حامی تشیع که از پس سال ها حاکمیت های سنی مذهب در ایران برآمده است این چنین بتازد و با تیغ نقادی خود وارد منازعه ای شود که سال ها پس از رفتن خود او موافقان و مخالفان آن بدان ادمه می دهند و ادله ی خود را برتر و به ثواب نزدیکتر از دیگری بدانند .


 

برای چرایی این حکایت دراز باید روی به نقد شریعتی نقاد صفویه بیاوریم و ببینیم که ادعای او مبنی  بر فرو بردن تمدن ایرانی به دوره ی انحطاط از سوی صفویه تا چه اندازه درست و استوار است و اینکه آیا این نگاه ، نگرشی جامع و کامل و درستی بوده است یا خیر ؟


 

چرا شریعتی به نقد صفویه روی آورد ؟

جای پرسشی ذهن سوز است که چرا شریعتی دین دار  از میان تمامی حاکمیت های ایران قبل از اسلام و پس از اسلام به نقد دو سلسله ساسانی و صفوی پرداخت که هر دو یک وجه مشترک داشتند و آن همانا متصف به صفت دینی بودن این دو حکومت و تمرکز سیاسی و مذهبی بود که هر دو حکومت در تاریخ ایران به وجود آوردند ؟!

البته شریعتی  در این راه نظام صفوی را به طور سیستماتیک و برنامه محور نقد کرد و نظام ساسانی را در تایید ادله ی خود به عنوان نمونه و مثال عینی یک نظام دینی متمرکز بدان پرداخت و به جاست که نخست اشاره ای بدان شود تا مقدمه ای باشد بر ای ورود به موضوع صفویه .شریعتی در تحلیل نظام دینی ساسانی و موقعیت مذهب زرتشتی در حکومت ساسانی چنین می گوید : (( در عصر ساسانیان که خود مدعیان مذهب اند و خاندان روحانی و فرزندان ساسان خوتای ، موبد بزرگ معبد استخر و قیامشان قیام دینی است و رسالتشان احیای مذهب زرتشتی و موبدان ، حتی بر پادشاهان حکومت می رانند و هم مظهر قدرت سیاسی و هم اقتصادی و هم مذهبی شده اند و رژیم مقتدر سلطنت را تکیه گاه و حتی ابزار دست خود ساخته اند و بیش از نیمی از تمامی املاک مزروعی کشور را تصاحب کرده اند و آتشگاه ها از همه وقت گرم تر و روشن تر و آبادتر ، در سراسر ایران تکثیر می شود و بزرگترین امپراطوری جهان ، حامی متعصب این مذهب می گردد و موبد موبدان ، تاج را از جانب اهورامزدا بر فرق شاهنشاهان ساسانی می نهد و خود به نامروحانیت ، بر نیمی از جهان متمدن و مقتدر آن عصر حکومت می کند و برای اولین بار مذهب زردشت مذهب رسمی حکومت می شود ، از درون پوک می شود و متزلزل و بی جاذبه و با تنی نیرومند که به شدت و به زور رشد می کند و چاق و چرب می شود ، اما بی روح و بی اندیشه و بی حیات و حرکت و شور و حرارت ، چه این مذهب که ابتدا یک ایمان بود و یک دعوت و هدایت ، که عشق در دل ها بر می افروخت و حرکت در جامعه می آفرید و در عمق ارواح و افکار مردم رسوخ می کرد ، تبدیل به " قدرت شد و نظام حاکم " و مجموعه ای از مراسم و وظایف و اعمال تکراری تقلیدی بی هدف و بی ثمر و بینشی متحجر ، و این بود که دیدیم مذهب زرتشت ، نه یک روح که یک " مجسمه پولادین " شده بود و در این عصر شده بود یک گنبد عظیم و زرین بر روی " هیچ " توخالی و خلوت که دو فریاد بی دنباله و ناشیانه ی مانی و مزدک ، چه طنینی در آن افکند و بعد در همین روزگار ، یک لگد عرب ، چه آسان این قصر شکوهمند موریانه خورده را فرو ریخت ! .))1


 

 باز گردیم به پرسش نخستین خود : چرا شریعتی به نقد صفویه روی آورد؟برای پاسخ به این پرسش کلیدی و بنیادی باید به تعریف او از انسان و سپس جبرهای تحمیل شده به انسان در طول تاریخ از سوی شریعتی بپردازیم تا که به  نظام های سلطه (طبیعت یا قدرت) برسیم که چگونه از نظر شریعتی مانعی سترگ بر سر رهایی و آزادی او عمل کرده اند .

شریعتی هماره انسان را عبارت می داند از : آزادی ،آگاهی، آفرینندگی و معتقد است که انسان برای انسان شدن و رسیدن به تعریف خود از انسان بودن همواره تحت سلطه ی طبیعت، تاریخ ،جامعه، و خویشتن  بوده است و در رهایی از این بندها در جبر تحمیلی تاریخ اسیر و برده ی ذلیل و زبونی شده است در دستان صاحبان زر و زور و تزویر یا تیغ و طلا و تسبیح یا استبداد و استثمار و استحمار و از میان این سه گونه شناخته شده ی نظام سلطه در طول تاریخ بدترین و هول ناک ترین و و حشتناک ترین و بی رحمانه ترین و ظالمانه ترین نوع سلطه و حاکمیت را سلطه و اقتدار دینی و مذهبی و یا همان تزویر و استحمار می داند که خشن ترین و سنگین ترین نوع سلطه و اقتدار بوده است .شریعتی آغاز آگاهی بشر  رادر تفسیر دینی و اسطوره ای او که همانا آگاهی انسان به عریانی خویش پس از خوردن میوه ی ممنوعه (به تفسیر شریعتی میوه ی آگاهی ) است می داند و پایان قرآن را که سوره ی ناس (مردم ) است را نشانه ی این که بشر برای آزادی از سلطه ی{ زر و زور و تزویر ذکر شده در این سوره ی پایانی قرآن} باید همواره جد و جهد و هوشیاری و مقاومت از خود نشان دهد و از پای ننشیند که به گفته ی شریعتی در سفر حج نیز باز خداوند یادآور می شود که از میان سه سمبل سلطه آن که شقی تر و خطرناک تر و محوری تر و اصلی تر است الهه یا بت فریب و نیرنگ و جهل است که در فریب و مکر دینی در طول تاریخ متجلی بوده و اشکال گونه گون می تواند داشته باشد و البته همگان می دانند که یکی از دلایل حملات تند و سخت آیت ا... مطهری به شریعتی در همین تفسیر و روایت او از روند تاریخ بود که سه گانه ی زرو زور و تزویر یا فرعون و قارون و بلعم  باعورا را به کل تاریخ تعمیم داده و از همه بدتر این که نقش فریب و نیرنگ مذهبی و دینی روحانیان مذاهب و ادیان را زیر بنای این استبداد و استثمار بر شمرده و به هزاران روایت این سه گانه ی همیشه مسلط تاریخ را بیان کرده و بر آن تاکید ورزیده!! .

از همین روی است که شریعتی پای به عرصه ی نقد صفویه می گذارد، عرصه ای که اساتیدی چون استاد محمود حکیمی آن را تونل وحشت تاریخ ایران نام نهاده اند و اساتیدی دیگر چون دکتر جواد طباطبایی  علی رغم تفاوت دیدگاه و نگرشی که با شریعتی  دارند  با او در انحطاط ایران از زمان صفویه اشتراک دارند و دارای اجماع نظر می باشند .چنان که دکتر طباطبایی می نویسند : (( ... می توان گفت که دریافتی از تشیع که با ورود علمای جبل عامل به ایران عرضه شد و با محمد باقر مجلسی صورتی مدون پیدا کرد در جهت خلاف تحول مطلوب بود و بدین سان اندیشه ی دینی نیز منحنی زوال اندیشه در ایران را دنبال کرد . مثنوی مکافات نامه نمونه ای از وضعیت زوال اندیشه و انحطاط ایران در پایان دوره ی صفوی است ... و یا در جای دیگر می نویسند ... دوره ی گذار تاریخ ایران که با شکست جنگ چالدران آغاز شد و با شکست ایران در جنگ های ایران و روس و فروپاشی ایران زمین به پایان رسید ُ دوره ی انحطاط تاریخی و زوال اندیشه در ایران بود . و در نهایت معتقدند که زوال اندیشه و انحطاط تاریخی ایران هم چون دو وجه وضعیتی یگانه بود که در دوره ی گذار موجب شد تا ایران از رتبه ی کشوری زنده و زاینده به درکات هبوط غیر قابل بازگشت رانده شود . نقش ایرانیان در عمل و نظر در راندن کشور خود به سراشیب هبوط بیشتر از آن بود که برای دردهای مزمن ایران به آسانی درمانی پیدا شود .))2


 

حال با این مقدمه باید ببینیم آیا شریعتی توانسته است به درستی و به دور از جفا و خطا حاکمیت صفویه را نقد کند یا خیر ؟

شریعتی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی و در کتاب بازشناسی هویت ایرانی - اسلامی به طور مبسوط در کتاب نخستین و به طور اجمال در کتاب دومین به نقادی صفویه پرداخته است و همگان می دانند که تا پایان عمر بر این ایده و نظر خود در نقد صفویه وفادار ماند و حتی حملات سنت گرایان یا ارباب دین نیز نتوانست نظر او را تغییر دهد . اگر پوسته ی این کتاب ( تشیع علوی و تشیع صفوی ) را که بخشی از آن مشمول مرور زمان شده و کاربرد مصداقی یا مثالی آن تغییر کرده و یا منتفی شده  را برداریم جان کلام و جوهر کلام او در این کتاب را می توان این گونه صورت بندی کرد :


 

اضلاع صورت بندی شده ی شریعتی در نقد صفویه :

1-صفویه با رسمیت دادن به تشیع و حاکمیت رسمی و حکومتی دین این مذهب را از حرکت و نوآوری و تغییر طلبی و جوشش و آفرینش تهی کرد و تبدیل به یک مذهب حاکم ولی منقبض و منجمد و ایستا و شکست خورده از درون کرد . به طوریکه در این باره طباطبایی از قول ادوارد براون با اشاره به آیه ۱۴ از سوره ی سبا  می نویسند که ایران زمین در واپسین دهه های فرمان روایی صفویان مانند کالبد بی جان سلیمان نبی بر عصایی تکیه داده بود که مانع از افتادن آن می شد و لاجرم ُ موریانه ای می توانست عامل سقوط آن شود .3

 

2- صفویه با برگرفتن دین و برگزیدن آن به عنوان ایدوئولوژی نظام حاکم آن را ابزاری برای اعمال سلطه و  ابزار ی برای قدرت و تسلط بر حکومت کردند و دین وسیله و ابزار و عمله ی قدرت و حکومت شد. در این باره شریعتی می گوید : (( تشیع ضد" وضع موجود " تشیع " وفق وضع موجود" می شود ُ تشیعی که به عنوان یک نیرو در برابر حاکمیت بود به عنوان یک نیرو در کنار و پشت سر این قدرت می ایستد و از آن جانبداری می کند ! کارش و نقشش عوض می شود ُ تشیعی که حالت انتقادی به وضع موجود حاکم است حالا یک رسالت تازه دارد و آن نقش " توجیهی " است ! ... و در ادامه می افزاید : روحانی و عالم شیعی از کنار مردم برخاست و در کنار سلطان صفوی نشست ُ "تشیع مردمی" تبدیل شد به" تشیع دولتی " . )).4

3- صفویه دین را ابزار حیله و فریب و بهره کشی و تزویر خود ساختند تا بتوانند توجیهی برای اعمال خود داشته باشند .صفویه در این اکسیر شجره نامه سازی و نیرنگ دینی برای تصاحب قدرت نسب خود را که از پدرانی اهل سنت و مادرانی مسیحی زاده بودند (شاه اسماعیل ) به سادات و امامان شیعه پیوند زدند و تشیع را پشوانه ی حکومت خود ساختند .

4- صفویه با برگرفتن قشر و پوسته ی دین که از طریق فقهای حکومتی آن را اعمال می کردند باعث رونق ریا و تزویر میان مردم و جامعه ی  زمان خود شدند و گوهر و جوهر دین در پس پوسته ی ظاهری دین مغفول و مدفون شد و یا به نسیان و فراموشی سپرده شد و دین که باید راهی برای رهایی انسان باشد به وسیله ای بدل شد که از آن جز خرافه و ارتجاع و درماندگی چیز دیگری حاصل نمی شد. در این باره طباطبایی نقل قولی دارد از کتاب تاریخ افغانان که به وضوح نمایانگر این ادله ی شریعتی می باشد : (( فتح علی خان قاجار ُ شاه سلطان حسین را متقاعد کرد که از پیر زنی در استر آباد شنیده است که اگر دو پاچه ی بز را با ۳۲۵ نخود پخته و دوشیزه ای باکره ۱۲۰۰ بار لااله الاالله بخواند و بر آن فوت کند سپاهیانی که با آن خوراک اطعام شوند از نظرها ناپدید خواهند شد و بر دشمن غلبه خواهند یافت .))5

-۵ صفویه با تشکیل حکومت اقتدارگرای دینی باعث گسست و تفرقه و تبعیض و خصومت و خشونت میان اقوام و فرق داخل در حوزه ی تمدنی ایران شد و حتی کار به جایی کشید که بر خلاف هدف اولیه ی تشکیل حکومت صفوی که جلوگیری از خطر تجزیه و جدایی بخش هایی از مناطق مرزی ایران از کشور بود خود عاملی اساسی در ایجاد زمینه ی تفرقه و شورش و جدایی در ایران شد که شورش محمود افغان که بعدها زمینه ی جدایی کامل افغانستان از ایران شد یکی از آن نمونه هاست .شریعتی در این باره نوشته اند : (( مجموعه ی این مراسم و شعائر تقلیدی در جهت تحریک تعصب و تفرقه و انجام فرقه بازی سیاسی در میان توده به نام مذهب استخدام شد و بالاخره ُ همه این اشکال و اشیاء فقط احساسات را بر می انگیخت ُ اما کمترین نقشی در شناخت و شعور و بیداری مردم شیعه و تحلیل و تفسیر و بیان روشنگرانه ی حقایق اعتقادی و آموزش درست و وسیع مفاهیم مذهبی و طرح و تجسم روح و فلسفه و آثار رستاخیز کربلا نداشت ... هدف صفویه تنها تحریک تعصب ها و احساسات ناآگاهانه توده بود و برگزاری کارناوال های مذهبی و تراژدی های تاریخی به سبک مسیحیت ... چه بسا این مراسم و تشریفات ظاهری و عاطفی خود وسیله ای بود که مردم از شناخت حقیقت و تفکر و مطالعه  مکتب تشیع و انقلاب کربلا غافل ماندند ُ زیرا هیچ جهلی سنگین تر از جهل مردمی نیست که یک نوع " احساس معرفت کاذب " پیدا کرده اند .))  6 هم چنین استاد زرین کوب در این باب  نظریه ای دارند که می توان آن را تاییدی بر نظریه ی شریعتی دانست  آن جا که می نویسند: (( عامل عمده ی بلاواسطه ی این از هم پاشیدگی ( دوران شاه سلطان حسین ) خشونت و بی تسامحی به اتباع مذاهب و ادیان اقلیت ها بود که از اتحاد دین و دولت پدید آمده بود و سابقه ی آن به عهدشاه تهماسب اول و انتخاب محقق کرکی به عنوان نایب الامام می رسید . لاجرم در حالی که مجلسی در کتاب الرجعه ی خویش روایت می کرد که به حکم اخبار ، سلطنت در خاندان صفوی همواره و تا آخرالزمان ادامه خواهد یافت و آنها آن را به صاحب الزمان تحویل خواهند داد یک شورش ضد شیعی در خراسان به سلطنت شاه سلطان حسین و به سلطنت 230 ساله ی صفویه پایان داد .))7

۶ -  و در نهایت صفویه با این بازی بزرگی که به راه انداختند آغازگر انحطاطی شدند که تمدن ایرانی پس از آن نتوانست قد راست کند و تعصب و تصلب و جزمیت و خشک اندیشی و خرافه پرستی چنان دامنگیر جامعه ایرانی شد که دیگر گفتمان نوینی در جامعه ی ایرانی زاده نشد و تکرار و تقلید و اطاعت جای عقلانیت و خرد و زایش و نوزایی را چنان تنگ کرد که از تمدن بزرگ قرن سوم و چهارم هجری فقط یاد و خاطره ای باقی ماند و شاید هم نماند . اندیشه ها خشکید و هر گونه دیگر اندیشی و دگر باشی نفی و طرد شد و با غلبه ی اخبارییون بر اصولیین نه تنها سایر مذاهب و ادیان که مسلمانان اهل سنت و عرفا و صوفیان مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند و همه باید از یک روایت و قرائت از دین پیروی می کردند و آن دینی بود که ملا باشی های صفوی آن را عرضه می کرند .

ادله شریعتی بر آغازین بودن انحطاط از سوی صفویه :

شریعتی در اقامه ی دلایل خود بر آغاز انحطاط ایران از سلسله صفویه چنین می گوید : (( تا پیش از صفویه ایران قلب فرهنگی جهان اسلام بود و علمای اسلامی ما از شمال آفریقا تا چین ، در مسیر جنبش های فکری و جریان های علمی و تبادل و تفاهم فرهنگی مداوم بودند و دایره ی تشعشع اندیشه متفکران ایرانی تمامی شرق را شامل می شد و هم چون سرچشمه ی جوشانی از فکر و فرهنگ ، ایران از غرب تا مصر و از شرق تا چین را سیراب می ساخت و تصادفی نبود اگر در دربار ترکان عثمانی هم به فارسی شعر می سرودند و زبان رسمی و علمی و ادبی شبه قاره ی عظیم هند فارسی بود و در اصطلاحات مذهبی مسلمانان تا خاور دور فارسی بسیار شنیده می شود و حتی نام کوچه ها و خیابان های زنگبار هم اکنون نام های فارسی است و کتابخانه های اسلامی در سراسر جهان از آثار علمای اسلامی ایران انباشته است ، آن چنان که گویی فرهنگ و علوم اسلامی را رسالتی بوده است که متفکران ایرانی بدان مبعوث بوده اند ، اما پس از صفویه که ایران ، ه نام تشیع ، درهای خود را به روی دنیای اسلامی بست و تنها یک دریچه باز گذاشت و آن هم به روی اروپای مسیحی ، فرهنگ اسلامی هم چون رودی که در حوضچه ای فرو ریزد و بایستد ، به رکود گرایید و از تکاپو ایستاد و فقیر ماند و جهان بینی تنگ شد و تعصب ها شدت یافت و روحیه فرقه ای شد و بینش قشری و علوم تنها در کار حاشیه نویسی و نقل قول و تکرار مکررات . برخی شکفتن نبوغ هایی چون ملا صدرا و علامه دوانی و میرداماد و شیخ بهایی  را دلیل نقض این نظریه می آورند ، این درست است که در این هنگام ما پیشرفت های درخشانی در فلسفه و اصول و سیاست داخلی و تکنیک و هنر داشته ایم ، ولی سیاست " درهای بسته و در گلیم خود پیچیدن " سیاستی نیست که بی درنگ آثار رکود را ظاهر سازد ، بلکه غالبا تحت تاثیر نیروی روحی اولیه ای که در این در خود فرو رفتن هم از مظاهر آن است ، موج های بلندی بر می خیزد که از عناصر و مایه های موجود که هنوز غنی و متنوع است تغذیه می کند ، ولی هم چون درتی که در گلدان می روید ، این شکوفایی دیری نمی یابد و پس از تغذیه ذخیره ی غذایی اش ، به پژمردگی و مرگ رو می کند ... پا در گلیم خود پیچیدن و درها را بر روی هر نسیمی که در جهان می وزد بستن و از هر چه در ورای " ما " می گذرد بریدن  ، نتیجه اش فقر معنوی و مادی و رکود اجتماعی و ناچار جمود ذهنی و توقفی که در آن ، تنها تعصب های ارتجاعی و کهنه پرستی و تنگ نظری های بومی رشد می کند که ثمره نهایی آن ، دور افتادن از زمان و صحنه جهان است .))8


شریعتی باز درباره ی این انحطاط یادآور می شود : (( ...اما صفویه از این فرهنگ و از این میراث پر از خون و تلاش و جهاد و ایثار و آگاهی و مسئولیت و حرکت ، دستمایه ای برای ایجاد یک قدرت خشن سلطنتی و قومی و نظامی متعصبانه ، برای تحکیم قدرت حکومتش بر توده و استخدام ایمان توده در مبارزه با قدرت عثمانی ها و هم دستی با توطئه سازان مسیحیت اروپایی که از قدرت اسلام در اروپای شرقی و سلطه اش بر مدیترانه به هراس افاده بود و زخم های کاری خورده بود ، بر گرد ایران و تشیع "حصاری سیاه " بر افراشت و از ما و فرهنگ ما جزیره ای ساخت که با تاریخ اسلام و با قرآن و با دنیای اسلامی قطع رابطه کرد و طبیعی است که پس از چند سال درون این حصار به " جمود ، جهل و رکود مرگبار و انحطاط وحشتناک " دچار شد و به مرحله ای از "ارتجاع و انجماد" رسید که مترقی ترین دعوت انقلابی تاریخ به شکل یک " فرقه متعصبانه بسته منجمد و ظاهر پرست ، که تنها به درد" سیاست بازان و قداره سازان" می خورد ، در آمد .))9


اما سوالی که پیش می آید آیا این روایت شریعتی از صفویه همه ی صفویه بود ؟ آیا شریعتی به نقد و نظر درباره ی نظام سیاسی و اقتصادی و ادبی و هنری صفویه نیز پرداخته هست یا خیر ؟ به نظر می رسد که شریعتی نخواسته یا درست تر بگوییم نتوانسته به سایر وجوه نظام حاکم صفویه بپردازد و در نتیجه منتقدین شریعتی از همین نقصان بیشترین سود را در سست کردن ادله ی او بهره گرفته اند .آنان معتقدند که اگر نظریات شریعتی درباره ی وجه مشروعیت سازی صفویه برای قدرت تراشی برای خود و ابزار انگاری دین برای توجیه سلطه ی خود و دولتی و حکومتی کردن دین که امری انتخابی و باطنی و شخصی است درست باشد ولی نقد او باز دارای اشکال عمده و خلا بزرگی است و آن این که صفویه خدمات و حسناتی داشته است که شریعتی از آنان چشم پوشی کرده و یا نادیده گرفته و آن این که صفویه با تشکیل یک حکومت ملی مبتنی بر تشیع و ملیت ایرانی کشور ایران را از خطر تجزیه و یا پاره پاره شدن و یا انحلال در کشورهای قدرتمند رقیب نجات داد و باعث ایجاد یک حکومت مرکزی و امنیت و آرامش به ویژه امنیت راه ها و ساخت کاروان سراها و در نتیجه رونق اقتصادی و امنیت روانی برای جامعه شده و حتی معتقد به رشد هنر  نقاشی و فرش و منسوجات و سفال سازی و معماری و ... در دوران صفویه می باشند .

 

باید گفت و اذعان کرد  که نظر منتقدین درست است و اقتدار صفویه باعث ثبات و احیای حکومت ملی واحد در ایرن گشت به طوریکه ازبکان و دولت عثمانی دیگر از دست درازی به کشور دست برداشتندو شاه عباس توانست با ذکاوت پرتغالی ها را از بندرعباس بیرون براند و جنوب ایران از دست آنان آزاد کند و یک دوره امنیت و رونق اقتصادی همراه با رفاه نسبی نصیب کشور شود که سفرنامه نویسان فرنگی نیز بدان اذعان کرده اند.

شریعتی به توان اقتصادی و سیاسی و نظامی صفویه نپرداخته و این غفلت ناشی از چیست ؟ پاسخ این پرسش این است که یا او وقت و فرصت این کار نداشته تابه همه ی ابعاد حاکمیت صفویه بپردازد و یا اینکه این بعد از ساختار حکومت صفوی برای او اهمیتی نداشته و یا اینکه برای او وجود بستر و اتمسفر و گفتمان آزاد فکری و دینی و فرهنگی به قدری حیاتی و تعیین کننده است که از منظر او حکومتی که فاقد حداقل فضای آزاد اندیشی و صبوری و  شکیبایی است و با اختناق و خفقان عقیدتی و فکری که ایجاد کرده دیگر جایی برای بررسی ابعاد دیگر از ساختارحکومت نمی ماند چرا که وقتی اندیشه و تفکر دچار رکود حبس و جور و خفقان شود آن جامعه در سراشیبی سقوط و تباهی و اضمحلال قرار گرفته است هر چند که علائمی از پیشرفت در سایر ابعاد داشته باشد که البته آن نیز به زودی به مرداب جمود و تحجر و توقف خواهد رسید .ضعف و اشکال دیگری بر نقد شریعتی سایه افکنده است و البته در سایر آثار شریعتی نیز می توان آن را مشاهده کرد عدم انسجام یک تحلیل یا نقد در گفتار یا نوشتار اوست که باعث سوء فهم از سوی خوانندگان یا منتقدینش شده است (والبته که طیفی از منتقدین شریعتی نیز تمامی این آثار متنوع و وسیع شریعتی را مطالعه نکرده و یا فرصت آن را نداشته اند که تورق کنند)  به طور مثال  او صفویه را در همین کتاب تشع علوی و تشیع صفوی از جهت این که باعث تضعیف دولت عثمانی در برابر هجوم جهان غرب به جهان اسلام شده مورد ملامت قرار می دهد و اگر چه بر فساد و تباهی عثمانی تاکید می کند ولی معتقد است که باید در برابر استعمار غرب از عثمانی دفاع می شد که مسلم است که هیچ ایرانی این دیدگاه را امروزه نمی پذیرد اگرچه زمانی برای خود طرفدارانی داشت ، اما جالب این است که در همان زمان نیز شریعتی در اثر دیگری از آثارش (یادداشتی که سال ها پس از انقلاب با عنوان آثار گونه گون منتشر شد ) نظر دیگری در این باره داده است که قابل توجه است و باعث تغییر نظر خواننده نسبت به نظریه ی سابق شریعتی درباره ی عثمانی می شود . او می نویسد که :((... در یک رژیم حق وقتی انحراف پیدا شد باید از میان برود ُ ولو به وسیله ی یک ناحق ُ این یک قانون کلی است . حکومت عثمانی حکومت حقی است زیرا اسلامی است اما چون فاسد و منحرف می شود باید از میان برود . قانون طبیعت قانون اصالت لیاقت است نه اصالت حق . طبیعت به لایق متوجه است نه به محق. درست است که به نظر من این ها حق تر بوده ولی چون فاسد و انحرافی شده بود و چون وسیله ی هوای و هوس عده ای به نام آبا و کلیسا و پاپ شده بود ُ ناچار هر اصل دیگری ولو کثیف تر و منحط تر حق داشت جانشین شود .))10

چگونه ابعاد انحطاط عصر صفوی گسترده تر می شود ؟

ایجاد جنگ های فرقه ای و مذهبی با دسته های معروف به تولاییان و تبراییان که کارشان دشنام به سه خلیفه ی اول پس از پیامبر بود( به طوریکه در معابر اگر کسی لحظه ای تردید در این لعن نفرین می کرد به گفته شریعتی محتسبان و شحنه گان صفوی با دشنه خنجر و تیزی شمشیر او را از تردید بیرون می کشیدند) باعث ایجاد کینه ها و نفرت ها و خون ریزیها در دوکشور ایران و عثمانی میان شیعیان و اهل سنت شد و حتی درگیری های قومی و مذهبی منجر به شورش ها و تجزیه طلبی ها از سوی مرزنشینان در دوره ی صفوی گردید و برخوردهای خصومت آمیز با مومنان به سایر ادیان و مذاهب و فرق باعث تشدید تعصبات و بالا گرفتن مجالس لعن و نفرین بر این و آن شد که نتیجه ای جز فرو کاستن فرهنگ و تمدن ایرانی از آن همه عظمت و جهان گشایی علمی و فرهنگی و تمدنی به جویبار خشک اخباری گری بود که خسران بزرگی بر پیکر تمدن ایرانی وارد کرد .پناهی سمنانی در این مورد می نویسد : (( مسئله ی جدال بین شیعه و سنی ، بار دیگر در نتیجه تلقینات محمد باقر مجلسی و جانشین وی که نواده ی او نیز بود ( میر محمد حسن خاتون آبادی ) تازه شد و تعذیب و آزار سنی مذهبان شیروان و داغستان ، به موازات آزار عیسویان گرجستان و ارمنستان ، دستاویزهای مناسبی را در اختیار دو همسایه طمع کار شرق و غرب ، یعنی روسیه و عثمانی قرار داد . همان طور که عیسوی مذهبان گرجستان و ارمنستان از ستم عمال صفوی می خواستند خود را زیر پرچم تزار بکشانند ، سنی مذهبان مناطق غربی نیز چشم امید به عثمانی دوخته بودند. ))11


هم چنین آمده است که (( در کارخانه های کوزه گران هر جا سبوی دهن تنگی به نظر شاگردان ملا محمد باقر مجلسی درآمد شکستند و تاویلش چنان کردند که در هنگام وزیدن باد از دهن کوزه ها ، آواز  هو بر می آید و این آواز ، یا هو زدن شیوه ی صوفیان است . حتی کسی یارای پوشیدن جبه پشم شتر یا لباس پشمینه را نداشت ، متبعان فاضل مجلسی می گفتند که این لباس ها ، پوشش صوفیان است .)) 12کار بدانجا کشید که (( در شب 12 ژانویه 1706 (شاه سلطان حسین ) با حضور درباریان در عمارت چهل ستون در ضیافت مجلل به صرف شام مشغول بود که ناگهان یکی  از ستون های بلند چوبین آتش گرفته شعله ی آن به پاره ای از ستون هاو قسمتی از سقف سرایت کرد . از قراری که نقل می کنند شاه به کسی اجازه ی اطفای حریق را نداده و گفته بود چون مشیت اللهی تعلق به سوختن این تالار گرفته او با خواست خداوند ستیزه نخواهدکرد .))13


شریعتی درباره ی برگزاری مراسم ها و آیین های جدید سوگواری که صفویه در ایران رواج داد و شکل نوینی از مذهب را ترویج کرد می گوید : (( وزیر امور روزه خوانی و تعزیه داری رفت به اروپای شرقی و درباره ی مراسم دینی و تشریفات مذهبی آن جا تحقیق کرد ، مطالعه کرد و بسیاری از آن سنت ها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت و برگزاری و نقل مصیبت های مسیح و حواریون و شهدای تاریخ مسیحیت و نیز علائم و شعائر و ابزارها و وسایل خاص این مراسم و دکورها ی ویژه محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد و در این جا به کمک روحانیون وابسته به رژیم صفوی آن فرم ها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق دادند . مراسمی از نوع تعزیه گردانی ، شبیه سازی  نعش و علم و کتل و پرده داری و شمایل کشی و معرکه گیری و قفل بندی و زنجیر زنی و تیغ زنی و موزیک و سنج زنی و تعزیه خوانی و فرم خاص و جدید و تشریفاتی مصیبت خوانی و نوحه سرایی جمعی که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است و هر کسی با آن آشناست به سادگی تشخیص می دهد که تقلید است ... قفل زنی و زنجیر زنی و تیغ زنیحتی هم اکنون به همین شکل در لورد (LOURDES ) سالیانه در سالروز شهادت مسیح برگزار می شود ... حتی گاه به قدری ناشیانه این تقلید را کرده اند که شکل صلیب را که هم در مراسم مذهبی مسیحی ها جلو دسته ها می برند ، صفویه بدون آن که کم ترین تغییری در آن بدهند به ایران آوردند و همین الان هم بدون توجه به شکل رمزی و مذهبی آن در مسیحیت جلو دسته ها راه می برند و همه می بینند که شاخصه نمایان هر دسته ی سینه زنی همین صلیب یعنی جریده است و عین حال در نظر هیچ کس معلوم نیست برای چیست ؟ جریده اصولا تلفظ فارسی " جروئیده " و  GROIX یعنی صلیب است و حرف G  در ایتالیایی و لاتین صدای ج می دهد . ))14

 

با این حال اگر سخن منتقدین درباره ی نقد صفویه درست باشد می شود این گونه گفت که نقد شریعتی دارای نقص و ضعف است ولی این بدان معنا نیست که نقد او بر صفویه باطل است بلکه می شود گفت که نقد او کامل و جامع نیست و باید که که در فرصتی مناسب از سوی دیگر محققین کامل شود .

 سرطان انحطاط تمامی اندام نظام صفوی را می بلعد:

البته از منظری دیگر به نظر نگارنده نقد شریعتی دارای نقص است و آن این که اگر شریعتی به نقد سیاسی نظام صفوی نیز می پرداخت انبانی از ادله محکم و استواری می یافت که چگونه حکومتی که با نام کلب آستان علی (ع) یا کلب آستان رضا(ع) خود را می خوانده دست به چه جنایت های هول ناک و درند ه گی ها می زده به طوری که حتی این سلسه قتل و جنایت و خیانت به پدر و فرزند را به درجه ای از حد رساند که در هیچ حکومتی نمی توان سراغ گرفت !!

 

نمونه ای از این اعمال مشمئز کننده را یادآور می شویم تا تاکید کنیم که شریعتی از نقد سیاسی صفوی غافل شد و یا زمانه و مرگ فرصت را از او ستاند وگرنه باید که بدین مهم نیز می پداخت .


استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در این باره می نویسد :(( شاه اسماعیل که به قولی او را نخستین فرد مقتدر این سلسله می دانند در همان ابتدای کار در تحکیم اقتدار خود از قتل عام مردم به ویژه زنان در مواقع تسلط بر شهر خودداری نمی کرد وبا این که خود را فردی مذهبی به حساب می آورد با این حال از کشتن زنان آبستن نیز ابایی نداشت ، او در تبریز بسیاری از مردم شهر را قتل عام کرد و سربازانش زنان آبستن را با جنینی که در شکمشان بود کشتند . شاه اسماعیل سیصد زن را که گفته می شد روسپیگری می کرده اند دستور داد به صف در آوردند و هر یک را به دو نیمه کردند ، او حتی در ارتکاب به این جنایات به مادر خود نیز رحم نکرد . او مادر خود را فرا خواند و چون معلوم شد که به عقد یکی از امیران حاظر در نبرد دربند در آمده است پس از طعن وی فرمان داد تا او را در برابر ش سر بریدند .و به قول لرد استانلی در سفرنامه های ونیزان گمان نمی رود از زمان نرون تاکنون چنین ستمکاره ی خون آشامی به جهان آمده باشد .))15

درباره ی شاه عباس اول و مشهورترین سلطان صفوی می نویسد :(( عده ی زنان حرم شاه عباس از چهارصد تا پانصد نفر نوشته اند ، بیشتر این زنان ، زیبا رویانی بودند که امیران و حکام گرجستان و ارمنستان و ولایات دیگر برای شاه هدیه می فرستادند و با گرفتن پست و مقامی بر می گشتند . پیترودلاواله در سفرنامه ی خود اشاره دارد به این که شاه عباس به خاطر تصاحب زنی که همسر تهمورث خان گرجی بود { جنگی به راه اندخت } و با وی جنگید و او را از کشورش بیرون کرد و با این که خواهر این زن قبلا به ازدواج شاه در آمده و از جمله ی زنان سوگلی حرم بود ، خواهر دیگر را نیز بدین وسیله تصاحب کرد ... شاه عباس در تمام سفرهای خود ، حتی سفرهای جنگی بیشتر زنان حرم را همراه می برد ، در سفرهای جنگی ، خواجه سرایان دستور داشتند که اگر دشمن غالب و شکست سپاه مایه ی فرار شد ، سر زنان حرم را ببرند تا به دست دشمن اسیر نشوند ... او پسر خود صفی میرزا را کور کرد و به دست نابودی سپرد ، دو پسر دیگر خود سلطان محمد میرزا و امام قلی میرزا را هم کور کرد و از حیات نومید ساخت .))16

گرچه این اعمال و رفتار در تاریخ دراز ایران بی سابقه نیست و بلکه بسیار هم به وفور دیده می شود ولی از سلسله ای که با داعیه ی برپایی دین بر سریر قدرت نشسته است و پادشاهی که برای عرض ارادت به امام رضا با عنوان کلب آستان علی چکمه بر دوش از اصفهان تا مشهد را پیاده می پیماید  بسیار حیرت آور است !


به گفته ی استاد نصرا... فلسفی شاه عباس  (( یک دسته جلاد نیز داشته به نام چیگیین یا گوشت خام خور . کارایشان آن بود که مقصران را به فرمان شاه زنده زنده می خوردند و این مجازات وحشیانه ی نفرت انگیز ظاهرا از دوره ی حکومت مغول و تیمور و به واسطه ی شاه اسماعیل اول به شاه عباس رسیده بود    ... روزی خباز و کبابی فروشی را به جرم کم فروشی اولی را در تنور افکند . دومی را به سیخ کشید . ))17 کور کردن ُ گوش و بینی و زبان بریدن ُ زنده پوست کندن ُ در آب جوش سوزاندن ُ دست و پای بریدن ُ قطعه قطعه کردن ُ در خام گاو کشیدن ُ شکم دریدن و گردن زدن و کباب کردن و سرب در گلو ریختن  و ... از متداول ترین شیوه های مجازات در دوره ی شاه عباس و دیگر سلاطین صفوی بود .او خوشنویس معروف دوره ی صفوی یعنی میرعماد قزوینی را به اتهام گرایش به اهل سنت به قتل رساند اگرچه دلایل دیگری هم چون رقابت بین علیرضا عباسی و میرعماد را در این واقعه دخیل می دانند . از جمله تصفیه های خونینی که شاه عباس در عرصه ی سیاسی بدان دست زد قتل عام و سرکوب نهضت حروفیه و نقطویه بود که با نیرنگ خاص شاه عباس صورت گرفت و تمامی مخالفان را از میان برد .


سایر سلاطین صفوی نیز از این گونه نبوغ و شگفتی ها بی بهره نبودند :(( شاه اسماعیل دوم برای آن که سلطنتش از هر گونه شورش و مخالفتی ایمن بماند در همان آغاز فرمانروایی عده ی زیادی از طوایف استاجلو را کشت و بدین گونه چهار تن از برادرانش را کشت و پنج تن از اعمام و بردار زادگان را که می ترسید به صورت مدعیانش در آیند هلاک کرد ... دوران سلطنت شاه صفی نیز دوره ای خونین ، هول انگیز اما کوتاه بود . در حال مستی که برای او تقریبا دائم بود خشونت طبع او غالبا به نحو موحشی بی نقاب می شد و به حد جنون و جنایت می رسید . در پاره ای از این موارد ، امرا ، درباریان ، خوجه سرایان و حتی همسران خود را به طور بی رحمانه ای به مرگ و شکنجه محکوم می کرد . امام قلی خان فاتح هرمز و بیگلربیگی فارس را به خاطر آن که برادرش داود خان در قراباغ سر به شورش برداشته بود بی هیچ دلیلی با تمام فرزندانش در قزوین به قتل آورد. ...شاه صفی دوم یا شاه سلیمان نیز مانند شاه صفی اول یک پادشاه نیمه دیوانه بود . قسمت عمده ای از اوقات عمرش را در شراب خواری ، بد مستی و بی رحمی گذشت و به اقتضای هوس شاهانه در این لحظه های شوم و تاریک خشونت های خویش طی سال ها چشم ها بیرون آورد ، گوش ها برید ، بینی ها کند و زندگی ها بر اد داد و این همه فقط خشم زود گذر او را فرو می نشاند . به قول شاردن یکی از درباریانش گفته بود که هر وقت از حضورش مرخص می شدم دست بر سرم می بردم که آیا سر جای خود هست یا نیست ؟)) 18و شاه سلطان حسین همو که تمامی عصاره ی آن سقوط به اسفل السافلینی بود که آیینه ی تمام نمای انحطاط صفویه شد . خرافات ، ترس و جبن ، دره ندگی و زن بارگی ، بی لیاقتی و بی خردی کا او را بدانجا کشاند که اطراف او را تار عنکبوتی از منجم باشی ها و حکیم باشی ها و ملا باشی ها تنیده بودند و او حیات و ممات خود را در دستان آنان می دید .


چرا شریعتی ابوذر را بر ابوعلی ترجیح داد ؟

 

نگارنده از این نوع نقد شریعتی به نتیجه ای رسیده است و آن این که در پاسخ به بسیاری ازمنتقدین شریعتی که او را متهم می کنند که شریعتی بابرگزیدن ابوذر و فرو گذاشتن ابو علی دچار خطای فاحشی شده و سیاست را بر فرهنگ ترجیح داده . به نظر نگارنده شریعتی به دلیل اعتقاد به فرهنگ بوده که ابوذر را بر ابوعلی ترجیح داده و دلیل این مدعا این است که شریعتی همیشه از واقعه ی نهضت شعوبیه و ایجاد رنسانس فرهنگی سخن می گوید که پس از حمله ی اعراب به ایران پس از دو قرن سکوت( به قول مرحوم استاد زرین کوب ) به وقوع پیوست که ایران را دگرگون کرد و باعث آفرینش نبوغ و نوزایی و خلاقیت و زایش متفکرین و اندیشمندانی شد که تا پیش از آن در هیچ دوره ای از تاریخ ایران بدین گونه سابقه نداشت و این مهم را از تعداداندیشمندان و شاهکارها و نبوغ های آنان می توان فهمید که فضای آن روز ایران و  جهان اسلام را دگرگون کرد و تمدنی آفرید که به عصر طلایی ایرانیان شهرت یافت . شریعتی معتقد است این مهم به وقوع نپیوست مگر به دلیل بذر شکوفایی بود که نهضت عدالت خواهی و آزادی خواهی و نوجویی و پیشرفت و شکست تفکر ارسطویی و برپایی اندیشه استقرایی که دانش تجربی و تعقل و خرد ورزی را جایگزین فلسفه ی ذهنی ارسطویی کرد که تمدن غرب را دچار درماندگی و ایستایی کرده بود و بارش باران وحی و کلام خداوند در قرآن که در جای جای آن دعوت و تشویق به جستجو و فهم تفکر و تعقل و دیدن و گشتن و تجربه کردن داده بود و سفیرانی چون ابوذر و سلمان و بلال حاملان آن بودند زمینه و بستر ی فراخ برای همگان گسترد تا هر اندیشه و تفکری در آن بروید و بجوشد و ببالد و ابوعلی و ابوریحان و رازی و فارابی و خواجه نصیر و خو اجه رشید و نظام الملک و محمدغزالی و احمد غزالی و ابن خلدون و سهروردی و فردوسی و حافظ و مولاناو رودکی و خیام و خوارزمی  و ناصرخسرو نمونه ای از این بذرهای شکفته در دشت آزادی و عدالت و خردورزی است که مجاهدان اصلاح گری چون ابوذر و سلمان افشاندند و از این روست که زمینه و زمین آماده ی کشت است که دانه در خود می پروراند و می شکوفاند و این چنین است که شریعتی نخست از ابوذر سخن گفت تا ابوعلی که اگر فضا و زمانه ی آزاد تنفس و روییدن باشد ابوعلی ها در آن خواهند رویید و از نقد صفویه سخن گفت که اگر بهار آزادی و آزاداندیشی فراهم باشد علم و پیشرفت و نوزایی و دین داری نیز هست و اگرآن گوهر نباشد آن دگر نیز نخواهد بود . اگر بخواهیم از تمثیلی امروزین برای فهم کلام استفاده کنیم می توانیم از حکومت های خودکامه و استبدادی عربی چون تونس و مصر و عراق و لیبی و بحرین و یمن و ... نام ببریم که در این کشورها همه چیز بود و آن که نبود آزادی و حق انتخاب و حق نقادی و اعتراض بود که گویی هیچ نبود یعنی امنیت و نان و توسعه ی سرکوبگرایانه و اقتدارگرایانه منهای حق بنیادین آزادی بود واین بود که بهار عربی و خیزش عرب برای کسب این حق مسلم و حیاتی بود که اگر این باشد همه هست و اگر این نباشد آن داشته ها هم بر باد خواهد رفت .اگر فضای تنفس آزاد برای بودن هر اندیشه و تفکری باشد در این سفره ی پهن آزادی همه چیز می روید و می بالد و ابوذر سمبل و نماد حق آزادی و نقد و اعتراض بود تا در پناه این نعمت بزرگ ُ عدالت و پیشرفت و تمدن و دانش و فرهنگ هم به بار نشیند و نه این که زبان نقد و اعتراض ابوذر بریده شود و در تبعید و تنهایی جان سپارد و انحراف و اختناق و انحطاط چونان موریانه پیکره ی تمدن تازه تاسیس اسلام را فرا بگیرد و ماحصل آن برپایی حکومت سلطنتی و  موروثی و سرکوبگر و غداره بند اموی باشد که تبعیض و سرکوب را جایگزین عدالت و آزادی اسلام نخستین کرد! .

 

شریعتی حتی در تعریف و تعبیری که از تمدن نیز دارد بر این امر بنیادین آزادی و فضای آزاد حق اندیشه و بیان و امنیت آزاد اندیشه ها تاکید می کند . وی پس از نقل قول هایی از تعریف تمدن ها که حاصل مشترک آن ها را این گونه بیان می کند که تمدن مجموعه ی تجربیات ُ اطلاعات ُ ذخائر ُو آثار معنوی و مادی یک گروه انسانی است به تعریف و دریافت خود از تمدن می پردازد و می نویسد :((... به عقیده ی من تمدن عبارت است از " زمینه ی مساعدی که در آن هر استعدادی مجال شکفتن و رشد آزادانه را داشته باشد و هم چنین جهتی که به این استعدادها می دهد و عواملی که در تحریک این استعدادها در شکفتن و تکامل آن موثر است . بنا به تعریف اول ( نقل شده از دیگر صاحب نظران ) مردانی مانند موسی ُ زرتشت ُ عیسی ُ محمد ُ و مارکس و پرودن و روسو به هیچ وجه دخالتی در تمدن نداشتند ُ زیرا نه چیزی کشف و اختراع کرده اند و نه بر تجربیات علمی و ادبی و هنری و صنعتی چیزی افزوده اند . ولی در مطالعه ی آغاز تمدن ها نقش این شخصیت ها به خوبی محسوس است . پس این شخصیت ها طرح این زمینه ی مساعد را برای شکفتن هر گونه استعدادی ریخته اند و هنگامی که طرح ریخته شد و زمینه  مساعد گردید خود به خود استعدادها در این زمینه می شکفد و رویدادها و ثمرات عینی تمدن خودنمایی می کند .))19

 چگونه انحطاط دامن دانش ، شعرو ادب را نیز در خود فرو برد ؟

پس شریعتی به هوشمندی و ذکاوت تمام دریافته بود که صفویه اگرچه در ظاهر برای ایرانی امنیت و آبادانی و دین واحد به ارمغان آورده بود ولی آن را که باید بیاورد نیاورده بود و آن همانا گوه

2 دی 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥

28 اردیبهشت روز خیام است و من برای ادی دین به آن بزرگ جز مدد گرفتن از خود او چیزی ندارم که بنویسم و آن رباعی است از او که هدیه می کنم به همه از طرف خیام .

 

ای وای بر آن دل که در او سوزی نیست                              سودازده ی مهر دل افروزی نیست

روزی که تو بی باده به سر خواهی کرد                              ضایع تر از آن روز تو را روزی نیست


 

خیام ما را به زیستن و زندگی با تمام رنج هایش می خواند و از لحظه لحظه ی زندگی باید بهره بگیریم که فردا خیلی دیر است  باید ارزش این زمان بودن را درک کنیم تا فردا پشیمان از زندگی خود نباشیم .

خیام ما را به قدر دانی لحظه ها فرا می خواند که گوهری والاتر از آن نداریم . قدر زمان و قدر خود و قدر بودن با دیگران را بدانیم که فردا خیلی دیر است .


 



2 دی 1391برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : ♥ღ♥محدثه ♥ღ♥

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد